Persian Vocabulary
Click on letter: GT-Google Translate; GD-Google Define; H-Collins; L-Longman; M-Macmillan; O-Oxford; © or C-Cambridge
GT
GD
C
H
L
M
O
a
GT
GD
C
H
L
M
O
about
/əˈbaʊt/ = PREPOSITION: در باره, در حدود, در, راجع به, پیرامون, پیرامون, پیرامون, پیرامون, با, نزدیک;
ADVERB: تقریبا, پیرامون;
USER: در باره, در حدود, در, راجع به, تقریبا
GT
GD
C
H
L
M
O
above
/əˈbʌv/ = ADVERB: در بالا, بالاتر, برتر, قسمت بالا;
PREPOSITION: فوق, بالای, فراز, مافوق, بالای سر;
ADJECTIVE: بالاتر, مافوق, نام برده, واقع در بالا;
USER: در بالا, فوق, بالاتر, بالای, فراز
GT
GD
C
H
L
M
O
abs
= PREFIX: دور از, غیر از, از;
USER: ABS, عضلات شکم, عضلات شکم را, در abs
GT
GD
C
H
L
M
O
absorbers
/ˈʃɒk əbˌzɔː.bər/ = USER: کمک, جذب, جذب و, دامپر, فنر,
GT
GD
C
H
L
M
O
abstract
/ˈæb.strækt/ = NOUN: چکیده, خلاصه, معنی, مجمل, زبده;
ADJECTIVE: انتزاعی, مجرد, مطلق, بیمسمی;
VERB: چکیدن, چکیده کردن, ربودن;
USER: انتزاعی, خلاصه, مجرد, چکیده
GT
GD
C
H
L
M
O
ac
/əˈbɪs/ = USER: AC, AC به, ac را, برق AC, ac در,
GT
GD
C
H
L
M
O
academic
/ˌæk.əˈdem.ɪk/ = NOUN: عضو فرهنگستان, طرفدار حکمت و فلسفه افلاطون;
ADJECTIVE: مربوط به فرهنگستان ادبی یا انجمن علمی;
USER: دانشگاهی, علمی, آکادمیک, های دانشگاهی, های آکادمیک
GT
GD
C
H
L
M
O
accelerator
/akˈseləˌrātər/ = NOUN: شتاب دهنده, شتابنده, شتاباننده, تندکن;
USER: شتاب دهنده, شتابدهنده, پدال گاز, شتابنده, شتاب دهنده های
GT
GD
C
H
L
M
O
access
/ˈæk.ses/ = NOUN: دسترسی, دسترس, راه, دست یابی, تقریب, اجازه دخول, راه دسترس, مدخل, وسیله حصول, حمله, اصابت, دسترسی یا مجال مقاربت, تقرب به خدا, بروز مرض;
USER: دسترسی, دسترسی به, دسترسی داشته باشید, دسترسی پیدا, دسترسی پیدا کنید
GT
GD
C
H
L
M
O
according
/əˈkôrd/ = ADJECTIVE: مطابق, موافق, بر وفق;
USER: مطابق, توجه, بر اساس, بر طبق, بر اساس گزارش
GT
GD
C
H
L
M
O
acknowledgments
/əkˈnɒl.ɪdʒ.mənt/ = NOUN: تصدیق, قبول, سپاسگزاری, شهادت نامه, اقرار, تشکر, خبر وصول;
USER: تشکر و قدردانی, قدردانی, و قدردانی, سپاسگذاری ها, سپاسگزاریها
GT
GD
C
H
L
M
O
acquisition
/ˌæk.wɪˈzɪʃ.ən/ = NOUN: اکتساب, مالکیت, فراگیری, استفاده, حصول;
USER: اکتساب, کسب, مالکیت, فراگیری, حصول
GT
GD
C
H
L
M
O
across
/əˈkrɒs/ = PREPOSITION: در میان;
ADVERB: از میان, از عرض, از وسط, ازاین طرف بان طرف, یکسره, از این سو بان سو;
USER: در میان, سراسر, در سراسر, در سرتاسر, را در سراسر
GT
GD
C
H
L
M
O
activating
/ˈæk.tɪ.veɪt/ = VERB: فعال کردن, کنشور کردن, بفعالیت پرداختن, تخلیص کردن, سوق دادن, بکار انداختن;
USER: فعال, فعال کردن, فعال شدن, فعال سازی, به فعال شدن
GT
GD
C
H
L
M
O
actual
/ˈæk.tʃu.əl/ = ADJECTIVE: واقعی, حقیقی, فعلی;
USER: واقعی, های واقعی, حقیقی, واقعی را, واقعی در
GT
GD
C
H
L
M
O
adapt
/əˈdæpt/ = VERB: وفق دادن, تعدیل کردن, سازوار کردن, اقتباس کردن, جور کردن, درست کردن, مطابقت کردن;
USER: وفق دادن, انطباق, وفق دهند, را وفق دهند
GT
GD
C
H
L
M
O
adapted
/əˈdæpt/ = VERB: وفق دادن, تعدیل کردن, سازوار کردن, اقتباس کردن, جور کردن, درست کردن, مطابقت کردن;
USER: اقتباس شده, اقتباس, سازگار, تطبیق داده, سازگار شده
GT
GD
C
H
L
M
O
adapting
/əˈdæpt/ = VERB: وفق دادن, تعدیل کردن, سازوار کردن, اقتباس کردن, جور کردن, درست کردن, مطابقت کردن;
USER: سازگار, تطبیق, انطباق, وفق, آداپتورهای آنان
GT
GD
C
H
L
M
O
addition
/əˈdɪʃ.ən/ = NOUN: اضافه, جمع, افزایش, ضمیمه, لقب, متمماسم, سرک, اسم اضافی, ترکیب چند ماده با هم;
USER: اضافه, علاوه بر, علاوه, علاوه بر این, علاوه بر آن
GT
GD
C
H
L
M
O
additional
/əˈdɪʃ.ən.əl/ = ADJECTIVE: اضافی, افزوده, فرعی;
USER: اضافی, اضافی در, های اضافی, اضافی را, افزوده
GT
GD
C
H
L
M
O
adjustment
/əˈdʒʌst.mənt/ = NOUN: تنظیم, اصلاح, تعدیل, تطبیق, میزان, تسویه, الت تعدیل, اسباب تنظیم;
USER: تنظیم, تعدیل, اصلاح, تطبیق, به تنظیم
GT
GD
C
H
L
M
O
advantages
/ədˈvɑːn.tɪdʒ/ = NOUN: محسنات;
USER: مزایای, مزیت, مزایای استفاده, مزیت های, از مزایای
GT
GD
C
H
L
M
O
aided
/ād/ = VERB: کمک کردن, یاری کردن, مساعدت کردن, پشتیبانی کردن, حمایت کردن;
USER: کمک, با کمک, به کمک, کمک می, به وسیلهی
GT
GD
C
H
L
M
O
air
/eər/ = NOUN: هوا, باد, فضا, جریان هوا, استنشاق, نسیم, نفس, شهیق, نما, سیما, اوازه, اواز, اهنگ, هر چیز شبیه هوا;
VERB: بادخور کردن, اشکار کردن;
USER: هوا, هوایی, هوای, هوا را, هوا در
GT
GD
C
H
L
M
O
al
/-əl/ = USER: است, القاعده, همکاران, شد, و همکاران
GT
GD
C
H
L
M
O
all
/ɔːl/ = ADJECTIVE: تمام, همه, همه چیز, هر گونه, بسیار;
PRONOUN: کلیه, جمیع;
ADVERB: همگی, تماما, یکسره, داروندار;
USER: تمام, همه, تمامی, کلیه, از همه
GT
GD
C
H
L
M
O
allows
/əˈlaʊ/ = VERB: اجازه دادن, پذیرفتن, رخصت دادن, پسندیدن, تصویب کردن, روا دانستن, اعطاء کردن, ترخیص کردن;
USER: اجازه می دهد تا, اجازه می دهد, اجازه می دهد که, امکان می دهد, اجازه میدهد تا
GT
GD
C
H
L
M
O
alongside
/əˌlɒŋˈsaɪd/ = ADVERB: در کنار, پهلو به پهلوی, تا کنار;
PREPOSITION: در پهلو;
USER: در کنار, کنار, همراه, همراه با, به همراه
GT
GD
C
H
L
M
O
already
/ɔːlˈred.i/ = ADVERB: قبلا, پیش از این;
USER: قبلا, حال حاضر, در حال حاضر, حال حاضر به, در حال حاضر به
GT
GD
C
H
L
M
O
also
/ˈɔːl.səʊ/ = ADVERB: همچنین, نیز, و همچنین, بعلاوه, همینطور, و نیز, گذشته از این;
USER: همچنین, نیز, همچنین می, نیز به, را نیز
GT
GD
C
H
L
M
O
alternative
/ôlˈtərnətiv/ = ADJECTIVE: دیگر, متناوب, تناوبی, متبادل, نوبتی, نوبهای;
NOUN: چاره, شق, شق دیگر, پیشنهاد متناوب;
USER: دیگر, جایگزین, های جایگزین, متناوب, جایگزین را
GT
GD
C
H
L
M
O
aluminium
/əˈlo͞omənəm/ = NOUN: فلز الومینیوم, الومینیوم بنام اختصاری;
ADJECTIVE: مربوط به الومینیوم;
USER: آلومینیوم, آلومینیومی, های آلومینیومی, جنس آلومینیوم
GT
GD
C
H
L
M
O
am
/æm/ = VERB: هستم, اول شخص;
USER: هستم, صبح, هستم و
GT
GD
C
H
L
M
O
an
GT
GD
C
H
L
M
O
analysis
/əˈnæl.ə.sɪs/ = NOUN: تحلیل, تجزیه, آزمايش, انالیز, جداگری, کاوش, فرگشایی, استقراء, شی تجزیه شده, مشتق و تابع اولیه, کتاب یا موضوع تجزیه و تحلیل شده;
USER: تحلیل, تجزیه و تحلیل, آنالیز, تجزیه, تحلیل های
GT
GD
C
H
L
M
O
and
/ænd/ = CONJUNCTION: و, و;
USER: و, ها و, و در, و به, است و
GT
GD
C
H
L
M
O
angeles
/ˈeɪn.dʒəl/ = USER: آنجلس, انجلس, آنجلس است, آنجلس به,
GT
GD
C
H
L
M
O
angle
/ˈæŋ.ɡl̩/ = NOUN: زاویه, گوشه, طرف, کنج, قلاب ماهی گیری, تیزی یا گوشه هر چیزی;
VERB: با قلاب ماهی گرفتن, دام گستردن, دسیسه کردن;
USER: زاویه, زاویه ی, زاویه ای, با زاویه, زاویه های
GT
GD
C
H
L
M
O
another
/əˈnʌð.ər/ = ADJECTIVE: دیگر, دیگری, سایر, جدا, غیر;
PRONOUN: یکی دیگر, شخص دیگر;
USER: دیگر, دیگری, یکی دیگر, یکی دیگر از, دیگری را
GT
GD
C
H
L
M
O
anti
/ˈæn.ti/ = NOUN: مخالف;
USER: مخالف, ضد, آنتی, های ضد, و ضد
GT
GD
C
H
L
M
O
any
/ˈen.i/ = ADJECTIVE: هر, هیچگونه;
PRONOUN: هیچ, کدام, هیچ نوع, چه, از نوع, چقدر, چه نوع;
USER: هر, هیچ, هر گونه, هیچگونه, کدام
GT
GD
C
H
L
M
O
application
/ˌæp.lɪˈkeɪ.ʃən/ = NOUN: کاربرد, درخواست, استفاده, درخواست نامه, استعمال, ضمیمه, ممارست;
USER: کاربرد, برنامه, نرم افزار, درخواست, استفاده
GT
GD
C
H
L
M
O
applications
/ˌæp.lɪˈkeɪ.ʃən/ = NOUN: کاربرد, درخواست, استفاده, درخواست نامه, استعمال, ضمیمه, ممارست;
USER: برنامه های کاربردی, برنامه, کاربردهای, برنامه ها, از برنامه های کاربردی
GT
GD
C
H
L
M
O
approach
/əˈprəʊtʃ/ = VERB: نزدیک شدن, نزدیک امدن;
USER: روش, رویکرد, رویکردی, رهیافت, از روش
GT
GD
C
H
L
M
O
approximately
/əˈprɒk.sɪ.mət.li/ = ADVERB: تقریبا;
USER: تقریبا, حدود, در حدود, حدودا, تقریبا در
GT
GD
C
H
L
M
O
april
/ˈeɪ.prəl/ = NOUN: اوریل, ماه چهارم سال فرنگی
GT
GD
C
H
L
M
O
arch
/ɑːtʃ/ = NOUN: قوس, کمان, طاق;
ADJECTIVE: ناقلا, شیطان, اصلی, فریبنده;
VERB: بشکل قوس یاطاق دراوردن;
USER: قوس, طاق, تاق, طاق ها, های قوس
GT
GD
C
H
L
M
O
architecture
/ˈɑː.kɪ.tek.tʃər/ = NOUN: معماری, سبک معماری, فن معماری, مهرازی;
USER: معماری, های معماری, معماری به, معماری را
GT
GD
C
H
L
M
O
are
/ɑːr/ = VERB: هستیم, هستیم, هستید;
USER: هستیم, هستند, می باشد, عبارتند از, هستید
GT
GD
C
H
L
M
O
area
/ˈeə.ri.ə/ = NOUN: منطقه, مساحت, ناحیه, سطح, حوزه, پهنه, فضا, طرف;
USER: منطقه, مساحت, ناحیه, سطح, حوزه
GT
GD
C
H
L
M
O
areas
/ˈeə.ri.ə/ = NOUN: منطقه, مساحت, ناحیه, سطح, حوزه, پهنه, فضا, طرف;
USER: مناطق, نواحی, زمینه های, از مناطق, حوزه های
GT
GD
C
H
L
M
O
arm
/ɑːm/ = NOUN: بازو, دست, شاخه, سلاح, اسلحه, شعبه, قسمت, جنگ افزار, دستهء صندلی یا مبل;
VERB: مسلح کردن, مجهز کردن;
USER: بازو, دست, شاخه, سلاح, اسلحه
GT
GD
C
H
L
M
O
arrangement
/əˈreɪndʒ.mənt/ = NOUN: تنظیم, ترتیب, نظم, مقدمات, قرار, طبقه بندی, تمهید, تصفیه, ارایش, چیدن نان و شراب عشای ربانی روی میز;
USER: ترتیب, تنظیم, نظم, مقدمات, قرار
GT
GD
C
H
L
M
O
as
/əz/ = ADVERB: مانند, چنانکه, بطوریکه, بعنوان مثال;
CONJUNCTION: چون, چنانکه, همچنانکه, هنگامیکه, چه, نظر باینکه;
PREPOSITION: در نتیجه;
USER: مانند, عنوان, به عنوان, را به عنوان, چون
GT
GD
C
H
L
M
O
aspect
/ˈæs.pekt/ = NOUN: منظر, نمود, وضع, سیما, صورت;
USER: منظر, جنبه, جنبه های, از جنبه, از جنبه های
GT
GD
C
H
L
M
O
assembly
/əˈsem.bli/ = NOUN: مجلس, اجتماع, انجمن, هم گذاری, گروه, هيئت قانونگذاری;
USER: مجلس, مونتاژ, مجمع, اجتماع, مونتاژ و
GT
GD
C
H
L
M
O
assist
/əˈsɪst/ = NOUN: همکاری;
VERB: کمک کردن, یاری کردن, همدستی و یاری کردن, مساعدت کردن, دستگیری کردن, حضور بهم رساندن, توجه کردن, پیوستن به, حمایت کردن از, پایمردی کردن, دستیاری کردن, معاونت کردن, شرکت جستن;
USER: کمک کردن, کمک, کمک به, کمک می, همکاری
GT
GD
C
H
L
M
O
assistance
/əˈsɪs.təns/ = NOUN: کمک, مساعدت, معاونت, معاضدت, دستیاری, رسیدگی, همدستی, مدد, پایمردی, مراعات;
USER: کمک, مساعدت, کمک های, به کمک, کمک به
GT
GD
C
H
L
M
O
assoc
GT
GD
C
H
L
M
O
at
/ət/ = PREPOSITION: در, به, سر, بر, در نتیجه, نزدیک, بطرف, بسوی, بر حسب, بنا بر, از قرار, پهلوی, بقرار;
NOUN: ات;
USER: در, به, را در, و در, شده در
GT
GD
C
H
L
M
O
authorized
/ˈɔː.θər.aɪz/ = VERB: اختیار دادن, اجازه دادن, ترخیص کردن, تصویب کردن;
USER: مجاز, مجاز است, مجاز به, که مجاز, مجاز می
GT
GD
C
H
L
M
O
auto
/ˈɔː.təʊ/ = ADJECTIVE: خود کار;
NOUN: خود رو;
USER: خودکار, خودرو, اتوماتیک, های خودکار, خودکار را
GT
GD
C
H
L
M
O
automatic
/ˌôtəˈmatik/ = NOUN: اتوماتیک;
ADJECTIVE: دستگاه خودکار, خود بخود, خود کار, مربوط به ماشینهای خودکار, غیر ارادی;
USER: اتوماتیک, خودکار, های اتوماتیک, صورت خودکار, به صورت خودکار
GT
GD
C
H
L
M
O
automatically
/ˌɔː.təˈmæt.ɪ.kəl.i/ = ADVERB: بطور خودکار, بصورت خودکار, خودبخود, بطور غیرارادی;
USER: بطور خودکار, طور خودکار, به طور خودکار, به صورت خودکار, بصورت خودکار
GT
GD
C
H
L
M
O
automobile
/ˌôtəmōˈbēl/ = NOUN: خودکاری, دستگاه تنظیم خودکار, کنترل و هدایت دستگاهی بطور خودکار;
USER: اتومبیل, خودرو, خودرو سازی, خودرو در, خودرو به
GT
GD
C
H
L
M
O
automotive
/ˌôtəˈmōtiv/ = ADJECTIVE: خود رو, مربوط به وسایل نقلیه خودرو;
USER: خودرو, خودروسازی, های خودرو, خودرو سازی, خودرو را
GT
GD
C
H
L
M
O
autonomy
/ɔːˈtɒn.ə.mi/ = NOUN: خودمختاری, استقلال داخلی, خودگرانی, حاکمیت ملی مبنی براستقلال اقتصادی و سیاسی;
USER: خودمختاری, استقلال, خود مختاری, استقلال و خودمختاری, استقلال داخلی
GT
GD
C
H
L
M
O
auxiliary
/ôgˈzilyərē,-ˈzil(ə)rē/ = ADJECTIVE: کمکی, معین, امدادی, کمک دهنده, عوضی;
USER: کمکی, مکمل و کمکی, های کمکی, مکمل و کمکی برای, معین
GT
GD
C
H
L
M
O
availability
/əˌveɪ.ləˈbɪl.ɪ.ti/ = NOUN: دسترسی, دسترس پذیری, فراهمی, قابلیت استفاده, شخص مفید, چیز مفید و سودمند;
USER: دسترس پذیری, دسترس بودن, در دسترس, دسترسی, در دسترس بودن
GT
GD
C
H
L
M
O
available
/əˈveɪ.lə.bl̩/ = ADJECTIVE: در دسترس, موجود, قابل استفاده, دسترس پذیر, سودمند, مفید;
USER: موجود, دسترس, در دسترس, های موجود, دسترس است
GT
GD
C
H
L
M
O
average
/ˈæv.ər.ɪdʒ/ = ADJECTIVE: متوسط, حد وسط, میانی;
NOUN: میانگین, درجه عادی;
VERB: حد وسط پیدا کردن, میانه قرار دادن, میانگین گرفتن, بالغ شدن;
USER: متوسط, طور متوسط, میانگین, به طور متوسط, طور
GT
GD
C
H
L
M
O
axle
/ˈæk.sl̩/ = NOUN: محور, میله, چرخ, چرخه, میل, اسه, دنده, میله چرخ فرمان;
USER: محور, اکسل, چرخ, میله, چرخه
GT
GD
C
H
L
M
O
axles
/ˈaksəl/ = NOUN: محور, میله, چرخ, اسه, چرخه, دنده, میل, میله چرخ فرمان
GT
GD
C
H
L
M
O
bar
/bɑːr/ = NOUN: بار, مانع, میله, شمش, خط, میکده, تیر, وکالت, میل;
PREPOSITION: بجز, باستثناء;
VERB: مانع شدن;
USER: بار, نوار, میله, شمش, تیر
GT
GD
C
H
L
M
O
based
/-beɪst/ = ADJECTIVE: مستقر, مبنی, متکی;
USER: مبنی, بر اساس, مستقر, مبتنی بر, را بر اساس
GT
GD
C
H
L
M
O
battery
/ˈbæt.ər.i/ = NOUN: باتری, باطری, ضرب و جرح, اتشبار, صدای طبل, حمله با توپخانه, انباره;
USER: باتری, باطری, باتری را, باتری های, باتری می
GT
GD
C
H
L
M
O
be
/biː/ = VERB: بودن, شدن, ماندن, امر فعل بودن, وجود داشتن, زیستن;
USER: بودن, باشد, شود, تواند, می شود
GT
GD
C
H
L
M
O
been
/biːn/ = VERB: بوده, اسم مفعول فعل بودن;
USER: بوده, شده, بوده است, شده است, بوده اند
GT
GD
C
H
L
M
O
behind
/bɪˈhaɪnd/ = ADVERB: پشت سر, عقب, بعد از, عقب تراز;
PREPOSITION: پشت سر, دیرتراز, کپل;
NOUN: عقب;
USER: پشت سر, پشت, در پشت, عقب, را پشت سر
GT
GD
C
H
L
M
O
beneath
/bɪˈniːθ/ = PREPOSITION: زیر;
ADVERB: در زیر, پایین, از زیر, تحت نفوذ, روی خاک, کوچکتر;
ADJECTIVE: تحت فشار;
USER: در زیر, زیر, پایین, را در زیر, از زیر
GT
GD
C
H
L
M
O
benefit
/ˈben.ɪ.fɪt/ = NOUN: سود, منفعت, مزیت, استفاده, مزایا, احسان, خیر, اعانه, افاضه, مصلحت, نمایش برای جمعاوری اعانه;
VERB: فایده رساندن, فایده بردن, احسان کردن;
USER: سود, بهره مند, بهره مند شوند, استفاده, منفعت
GT
GD
C
H
L
M
O
benefited
/ˈben.ɪ.fɪt/ = VERB: فایده رساندن, فایده بردن, احسان کردن;
USER: بهره مند, بهره برده, بهره مند شده, بهره برده است
GT
GD
C
H
L
M
O
between
/bɪˈtwiːn/ = PREPOSITION: میان, در بین, مابین, در میان, فیمابین;
ADVERB: مابین, در مقام مقایسه;
USER: میان, بین, در بین, مابین, در میان
GT
GD
C
H
L
M
O
blocked
/blɒk/ = VERB: مسدود کردن, بستن, بند اوردن, مانع شدن از, باز داشتن, قالب کردن;
USER: مسدود شده, مسدود, را مسدود, مسدود شده است, مسدود می
GT
GD
C
H
L
M
O
blue
/bluː/ = ADJECTIVE: ابی, نیلی, مستعد افسردگی, دارای خلق گرفته اسمان, آسمان نیلگون, زاغ;
USER: ابی, آبی, آبی رنگ, آبی رنگ است, های آبی
GT
GD
C
H
L
M
O
bms
/ˌbiːˈem/ = USER: و bms, BMS, دروس, دروس مختلف
GT
GD
C
H
L
M
O
board
/bɔːd/ = NOUN: تخته, تابلو, هيئت مدیره, میز غذا, غذای روی میز, اغذیه, میزشور یادادگاه, هيئت عامله یاامنا, هيئت بازرگانی, تخته یا مقوا و یا هر چیز مسطح;
VERB: سوار شدن, بکنار کشتی امدن, پانسیون شدن, خوراک دادن, تخته بندی کردن, تخته پوش کردن;
USER: تخته, هیئت مدیره, هیات مدیره, تابلو, هیئت مدیره در
GT
GD
C
H
L
M
O
boast
/bəʊst/ = VERB: به رخ کشیدن, لاف زدن, بالیدن, خودستایی کردن, سخن اغراقامیز گفتن, رجز خواندن, قپی کردن;
NOUN: لاف, مباهات, رجز خوانی;
USER: به رخ کشیدن, لاف, مباهات, لاف زدن, سخن اغراقامیز گفتن
GT
GD
C
H
L
M
O
body
/ˈbɒd.i/ = NOUN: بدن, بدنه, جسم, جسد, اندام, تن, پیکر, تنه, لاشه, جرم, بالاتنه, اطاق ماشین, جرم سماوی;
VERB: دارای جسم کردن;
USER: بدن, بدنه, جسم, جسد, پیکر
GT
GD
C
H
L
M
O
boot
/buːt/ = NOUN: اخراج, پوتین یاچکمه, چاره یا فایده, پوتین, موزه;
VERB: لگد زدن, با سر چکمه و پوتین زدن;
USER: بوت, بوت شدن, بوت کردن, بوت کنید, بوت شدن به
GT
GD
C
H
L
M
O
both
/bəʊθ/ = ADJECTIVE: هر دو, این یکی و ان یکی;
ADVERB: هم, نیز;
PRONOUN: هر دوی;
USER: هر دو, هم, در هر دو, هر دوی, که هر دو
GT
GD
C
H
L
M
O
box
/bɒks/ = NOUN: جعبه, صندوق, قوطی, محفظه, لژ, بوکس, ضرب, حعبه, اطاقک, جای ویژه, توگوشی;
VERB: بوکس بازی کردن, در جعبه محصور کردن, مشت زدن, مشت بازی کردن, در قاب یا چهارچوب گذاشتن;
USER: جعبه, کادر, صندوق, جعبه های, جعبه را
GT
GD
C
H
L
M
O
brake
/breɪk/ = NOUN: ترمز, بیشه, درختستان;
VERB: ترمز کردن;
USER: ترمز, های ترمز, ترمز را, ترمز به
GT
GD
C
H
L
M
O
braking
/breɪk/ = VERB: ترمز کردن;
USER: ترمز, ترمز را, ترمزگیری, های ترمز, ترمز در
GT
GD
C
H
L
M
O
brushed
/brʌʃt/ = ADJECTIVE: خار, مرتفع;
USER: خار, برس, مسواک, مرتفع, مسواک زدم
GT
GD
C
H
L
M
O
built
/ˌbɪltˈɪn/ = ADJECTIVE: ساخته;
USER: ساخته, ساخته شده, ساخته شده است, ساخته شده اند, های ساخته شده
GT
GD
C
H
L
M
O
button
/ˈbʌt.ən/ = NOUN: دکمه, تکمه, غنچه, هر چیزی شبیه دکمه;
VERB: تکمه زدن, با دکمه محکم کردن;
USER: دکمه, فشار دهید, را فشار دهید, روی دکمه, را کلیک کنید
GT
GD
C
H
L
M
O
by
/baɪ/ = PREPOSITION: توسط, با, بوسیله, از, بواسطه, بدست, بتوسط, از کنار, نزدیک, پهلوی;
ADVERB: کنار, در کنار;
USER: توسط, شده توسط, با, بوسیله, از
GT
GD
C
H
L
M
O
cabin
/ˈkæb.ɪn/ = NOUN: کابین, کلبه, اطاق کوچک, خوابگاه;
USER: کابین, داخل کابین, کلبه, کابین را, کابین های
GT
GD
C
H
L
M
O
cable
/ˈkeɪ.bl̩/ = NOUN: کابل, ریسمان, طناب سیمی ضخیم, سیم تلگراف, طناب سیمی, شاه سیم, نوار فلزی, تلگرام;
VERB: سیم کشی کردن, تلگراف کردن;
USER: کابل, کابلی, کابل های, های کابلی, کابل به
GT
GD
C
H
L
M
O
can
/kæn/ = NOUN: قوطی, قوطی کنسرو, حلبی;
VERB: قادر بودن, قدرت داشتن, امکان داشتن, در قوطی ریختن, زندان کردن, اخراج کردن, توانایی داشتن;
USER: می تواند, می توانید, می توانند, می تواند به, می تواند در
GT
GD
C
H
L
M
O
capacity
/kəˈpæs.ə.ti/ = NOUN: ظرفیت, گنجایش, استعداد, مقام, صلاحیت;
USER: ظرفیت, گنجایش, ظرفیت های, با ظرفیت, از ظرفیت
GT
GD
C
H
L
M
O
capped
/-kæpt/ = VERB: با کلاهک پوشاندن, پوشش دار کردن, سلام دادن بوسیلهبرداشتن کلاه از سر;
USER: دربسته در محیط, پوش, متوقف, دربسته, سقفی برای
GT
GD
C
H
L
M
O
car
/kɑːr/ = NOUN: اتومبیل, واگن, اطاق راه اهن, هفت ستاره دب اکبر, اطاق اسانسور;
USER: اتومبیل, ماشین, خودرو, ماشین را, ماشین های
GT
GD
C
H
L
M
O
carrying
/ˌkær.i.ɪŋˈɒn/ = VERB: بردن, حمل کردن, حمل و نقل کردن, بدوش گرفتن;
USER: حمل, حامل, را حمل, حمل می, که حامل
GT
GD
C
H
L
M
O
cars
/kɑːr/ = NOUN: اتومبیل, واگن, اطاق راه اهن, هفت ستاره دب اکبر, اطاق اسانسور;
USER: اتومبیل, ماشین, خودروهای, خودرو, ماشین ها
GT
GD
C
H
L
M
O
case
/keɪs/ = NOUN: مورد, پرونده, حالت, قضیه, وضعیت, جعبه, دعوی, محفظه, قاب, جا, پوسته, اتفاق, جلد, حادثه, غلاف, قالب, صندوق, مرافعه, نیام;
VERB: در صندوق یاجعبه گذاشتن, جلد کردن, پوشاندن;
USER: مورد, صورت, پرونده, حالت, قضیه
GT
GD
C
H
L
M
O
central
/ˈsen.trəl/ = ADJECTIVE: مرکزی, میانی, بطرف وسط;
USER: مرکزی, مرکز, میانی, های مرکزی, مرکزی را
GT
GD
C
H
L
M
O
centre
/ˈsen.tər/ = NOUN: مرکز, میانه, مدار, میان, وسط و نقطه مرکزی;
VERB: در مرکز قرار گرفتن, تمرکز یافتن;
USER: مرکز, مراکز, در مرکز, به مرکز
GT
GD
C
H
L
M
O
certain
/ˈsɜː.tən/ = PRONOUN: بعضی, بعض;
ADJECTIVE: معین, مسلم, قطعی, فلان, معلوم, محقق, خاطر جمع, تاحدی;
NOUN: خاطرجمعی;
USER: معین, خاص, برخی از, بعضی, مسلم
GT
GD
C
H
L
M
O
change
/tʃeɪndʒ/ = NOUN: تغییر, عوض, دگرگونی, تحول, پول خرد, مبادله, بدل;
VERB: تغییر دادن, عوض کردن, عوض شدن, تبدیل کردن, تغییر کردن;
USER: تغییر, عوض, را تغییر, را تغییر دهید, تغییر می
GT
GD
C
H
L
M
O
characteristics
/ˌkariktəˈristik/ = NOUN: مشخصات;
USER: مشخصات, ویژگی, خصوصیات, از ویژگی, ویژگی ها
GT
GD
C
H
L
M
O
charge
/tʃɑːdʒ/ = NOUN: اتهام, هزینه, بار, مطالبه, عهده, مسئوليت, خرج, تصدی, حمله, عهده داری, مطالبه هزینه, وزن;
VERB: پرکردن, متهم ساختن, گماشتن, زیربار کشیدن;
USER: اتهام, بار, هزینه, عهده, مسئوليت
GT
GD
C
H
L
M
O
charged
/tʃɑːdʒd/ = ADJECTIVE: موظف, موکل;
USER: شارژ, متهم, به اتهام, متهم شده, شارژ شده
GT
GD
C
H
L
M
O
charger
/ˈtʃɑː.dʒər/ = NOUN: اسب جنگی, دستگاه پرکردن باطری و هر چیز دیگر;
USER: شارژر, از شارژر, به شارژر, شارژر در, شارژر های
GT
GD
C
H
L
M
O
charges
/tʃɑːdʒ/ = NOUN: عوارض;
USER: عوارض, اتهامات, اتهام, اتهامات عنوان شده علیه, اتهامات عنوان شده
GT
GD
C
H
L
M
O
charging
/tʃɑːdʒ/ = VERB: پرکردن, متهم ساختن, گماشتن, زیربار کشیدن;
USER: شارژ, شارژ کردن, شارژ شدن, شارژ به, شارژ می
GT
GD
C
H
L
M
O
chassis
/ˈʃæs.i/ = NOUN: شاسی, کالبد, اسکلت, شاسی اتومبیل;
USER: شاسی, کیس, شاسی های, شاسی را, شاسی در
GT
GD
C
H
L
M
O
choose
/tʃuːz/ = VERB: انتخاب کردن, برگزیدن, گزیدن, خواستن, پسندیدن, جدا کردن;
USER: را انتخاب کنید, انتخاب, انتخاب کنید, را انتخاب, انتخاب می کنید
GT
GD
C
H
L
M
O
chosen
/ˈtʃəʊ.zən/ = ADJECTIVE: برگزیده, منتخب;
USER: برگزیده, انتخاب, انتخاب شده, منتخب, انتخاب شده است
GT
GD
C
H
L
M
O
circle
/ˈsɜː.kl̩/ = NOUN: دایره, دور, محفل, مدار, محیط دایره, حوزه, قلمرو, چنبر, چنبره, طوق;
VERB: دور زدن, مدور ساختن, دور گرفتن, احاطه کردن;
USER: دایره, دایره ای, دور, دایره ی, محفل
GT
GD
C
H
L
M
O
circuit
/ˈsɜː.kɪt/ = NOUN: جریان, دور, دوره, گردش, حوزه قضایی یک قاضی, اتحادیه, کنفرانس, محیط;
VERB: دور چیزی گشتن, احاطه کردن, در مداری سفر کردن;
USER: جریان, مدار, مدار را, مدار است, های مدار
GT
GD
C
H
L
M
O
city
/ˈsɪt.i/ = NOUN: شهر
GT
GD
C
H
L
M
O
classic
/ˈklæs.ɪk/ = ADJECTIVE: کلاسیک, باستانی, مطابق بهترین نمونه, پیرو سبکهای باستانی, ردهای, وابسته به ادبیات باستانی, مربوط به نویسندگانقدیم لاتین ویونان;
USER: کلاسیک, های کلاسیک, کلاسیک را, کلاسیک است, کلاسیک به
GT
GD
C
H
L
M
O
clearance
/ˈklɪə.rəns/ = NOUN: ترخیص, ترخیص کالا از گمرک, اجازه, اختیار, برداشتن مانع, زدودگی, روزنه, رخصت, صافی, گواهینامه یاکاغذ دال بر پاکی و بیعیبی;
USER: ترخیص کالا از گمرک, ترخیص, ترخیص کالا, اجازه, ترخیص کالا از
GT
GD
C
H
L
M
O
closed
/kləʊzd/ = ADJECTIVE: بسته, مسدود, محرمانه, محصور, فراز;
USER: بسته, بسته شده, تعطیل, بسته است, بسته شد
GT
GD
C
H
L
M
O
clutch
/klʌtʃ/ = NOUN: کلاچ, چنگ, کلاج, چنگال, وضع دشوار;
VERB: چنگ زدن, محکم گرفتن;
USER: کلاچ, کننده کلاچ
GT
GD
C
H
L
M
O
cockpit
/ˈkɒk.pɪt/ = NOUN: اطاقک خلبان در هواپیما, صحنه تئاتر, محل دعوا ومسابقه;
USER: اطاقک خلبان در هواپیما, کابین خلبان, داخل کابین خلبان, کابین خلبان به, صحنه تئاتر
GT
GD
C
H
L
M
O
coil
/kɔɪl/ = NOUN: سیم پیچ, فنر, مارپیچ, چنبره;
VERB: چنبره زدن, بدور چیزی بطور مارپیچ پیچیدن;
USER: سیم پیچ, فنر, سیم پیچ های, مارپیچ, کویل در رحم خود
GT
GD
C
H
L
M
O
color
/ˈkʌl.ər/ = NOUN: رنگ, فام, بشره;
VERB: رنگ کردن, تغییر رنگ دادن, ملون کردن;
USER: رنگ, رنگی, رنگ را, رنگ های, های رنگی
GT
GD
C
H
L
M
O
colors
/ˈkʌl.ər/ = NOUN: لباس های رنگی;
USER: رنگ, رنگهای, رنگ های, رنگ ها, رنگها
GT
GD
C
H
L
M
O
column
/ˈkɒl.əm/ = NOUN: ستون, پایه, رکن, عمود;
USER: ستون, ستون های, ستون به, ستون در
GT
GD
C
H
L
M
O
combustion
/kəmˈbʌs.tʃən/ = NOUN: احتراق, اشتعال, سوخت;
USER: احتراق, ی احتراق, اشتعال, سوخت
GT
GD
C
H
L
M
O
comes
/kʌm/ = VERB: رسیدن, امدن, رفتن;
USER: می آید, آید, در می آید, می آید به, می آید و
GT
GD
C
H
L
M
O
comfort
/ˈkʌm.fət/ = NOUN: راحت, مایه تسلی, اسایش, اسودگی;
VERB: دلداری دادن, اسایش دادن, تسهیل کردن;
USER: راحت, راحتی, آسایش, به راحتی, آسایش در
GT
GD
C
H
L
M
O
command
/kəˈmɑːnd/ = NOUN: فرماندهی, فرمان, سرکردگی, فرمایش;
VERB: فرمان دادن, امر کردن, حکم کردن, فرمودن;
USER: فرمان, دستور, فرماندهی, از دستور, فرمان را
GT
GD
C
H
L
M
O
commercialized
/kəˈmɜː.ʃəl.aɪz/ = VERB: بصورت تجارتی دراوردن, جنبه تجارتی دادن به;
USER: تجاری, تجاری شده, تجاری سازی, به تجاری, صورت تجاری عرضه
GT
GD
C
H
L
M
O
communication
/kəˌmjuː.nɪˈkeɪ.ʃən/ = NOUN: ارتباط, مخابرات, مکاتبه, تماس, مخابره, ابلاغیه, معاشرت, علاقه;
USER: ارتباط, ارتباطات, ارتباطی, های ارتباطی, مخابرات
GT
GD
C
H
L
M
O
compact
/kəmˈpækt/ = ADJECTIVE: جمع و جور, متراکم, محکم, بهم پیوسته, غلیظ;
NOUN: پیمان, موافقت;
VERB: فشرده کردن, بهم فشردن, بهم متصل کردن, ریز بافتن, سفت کردن;
USER: جمع و جور, متراکم, پیمان, جمع و جور است, جمع و جور و
GT
GD
C
H
L
M
O
company
/ˈkʌm.pə.ni/ = NOUN: شرکت, گروهان, گروه, دسته, جمعیت, هیئت بازیگران, انجمن;
VERB: همراه کسی رفتن;
USER: شرکت, شرکت در, این شرکت, شرکت با, شرکت را
GT
GD
C
H
L
M
O
compared
/kəmˈpeər/ = VERB: مقایسه کردن, سنجیدن, مقابله کردن, برابر کردن, باهم سنجیدن, تطبیق کردن;
USER: مقایسه, در مقایسه, نسبت, مقایسه با, در مقایسه با
GT
GD
C
H
L
M
O
compartment
/kəmˈpɑːt.mənt/ = NOUN: قسمت, کوپه;
VERB: تقسیم کردن;
USER: قسمت, محفظه, کوپه, کمپارتمان, محفظه ای
GT
GD
C
H
L
M
O
components
/kəmˈpəʊ.nənt/ = NOUN: اجزاء;
USER: اجزاء, اجزای, مولفه, اجزا, اجزای سازنده
GT
GD
C
H
L
M
O
compressor
/kəmˈprɛsə/ = NOUN: کمپرسور, متراکم کننده, ماشین فشار, دستگاه یا ماشین فشردن هوا;
USER: کمپرسور, های کمپرسور, کمپرسور تکنیک, کمپرسور را, کمپرسور و
GT
GD
C
H
L
M
O
computer
/kəmˈpjuː.tər/ = NOUN: کامپیوتر, رایانه, ماشین حساب, شمارنده, ماشین حساب الکترونی;
USER: کامپیوتر, رایانه, کامپیوتری, های کامپیوتری, کامپیوتر است
GT
GD
C
H
L
M
O
concept
/ˈkɒn.sept/ = NOUN: مفهوم, تصور کلی, فکر;
USER: مفهوم, مفهومی, مفهوم را, مفهوم به
GT
GD
C
H
L
M
O
conclusions
/kənˈkluː.ʒən/ = NOUN: استنتاج, نتیجه, پایان, انعقاد, خاتمه, اتمام, ختم, فرجام, اختتام, انجام, سرانجام, عاقبت, فروداشت, ختام;
USER: نتیجه گیری, نتایج, نتیجه گیری های, نتیجه گیری ها, نتیجه گیری است
GT
GD
C
H
L
M
O
conditioning
/kənˈdɪʃ.ən/ = NOUN: شایسته سازی;
USER: تهویه, مطبوع, های تهویه, تهویه مطبوع, تهویه ی
GT
GD
C
H
L
M
O
conditions
/kənˈdɪʃ.ən/ = NOUN: وضعیت, شرط, حالت, چگونگی, حال, روزگار;
USER: شرایط, شرایطی, از شرایط, در شرایط, شرایط را
GT
GD
C
H
L
M
O
conductors
/kənˈdəktər/ = USER: هادی, هادی های, رساناهای, هادیهای, هادی ها,
GT
GD
C
H
L
M
O
conical
= ADJECTIVE: مخروطی, کله قندی;
USER: مخروطی, های مخروطی, مخروطی شکل, حلقه مخروطی, مخروطی را"
GT
GD
C
H
L
M
O
connect
/kəˈnekt/ = VERB: وصل کردن, متصل کردن, پیوستن, مربوط کردن, عطف کردن, بستن, باهم متصل کردن;
USER: اتصال, متصل, وصل, ارتباط برقرار, اتصال به
GT
GD
C
H
L
M
O
connection
/kəˈnek.ʃən/ = NOUN: ارتباط, اتصال, رابطه, پیوند, وابستگی, پیوستگی, ربط, مناسبت, بستگی, نسبت, خویش, رشته, مقارنت, مخابره;
USER: ارتباط, اتصال, اتصال به, رابطه, پیوند
GT
GD
C
H
L
M
O
connexion
= NOUN: اتصال, ارتباط, پیوستگی, وابستگی, خویش, رابطه, ربط, نسبت;
USER: وابستگی, پیوستگی, ربط, خویش, اتصال
GT
GD
C
H
L
M
O
consistently
/kənˈsɪs.tənt/ = USER: به طور مداوم, همواره, طور مداوم, طور مداوم در, طور مداوم به
GT
GD
C
H
L
M
O
construction
/kənˈstrʌk.ʃən/ = NOUN: ساخت, ساختمان, عمارت;
USER: ساخت, ساخت و ساز, ساختمان, های ساخت و ساز, ساخت و ساز در
GT
GD
C
H
L
M
O
consumption
/kənˈsʌmp.ʃən/ = NOUN: مصرف, زوال, مرض سل;
USER: مصرف, میزان مصرف, از مصرف, در مصرف
GT
GD
C
H
L
M
O
contactor
= USER: کنتاکتور, تماس دهنده, کنتاکتورهای, کنتاکتورها, از وصل,
GT
GD
C
H
L
M
O
contents
/kənˈtent/ = NOUN: محتویات, مندرجات, مفاد, مضمون, مفهوم, ضمائم;
USER: محتویات, محتوای, مندرجات, مفاد, مضمون
GT
GD
C
H
L
M
O
continental
/ˈkɒn.tɪ.nənt/ = ADJECTIVE: قارهای, اقلیمی;
USER: قارهای, قاره, قاره ای, قاره ها, های قاره ای
GT
GD
C
H
L
M
O
control
/kənˈtrəʊl/ = NOUN: کنترل, بازرسی, باز بینی, کاربری;
VERB: کنترل کردن, نظارت کردن, تنظیم کردن;
USER: کنترل, را کنترل, کنترل کنید, کنترل می, در کنترل
GT
GD
C
H
L
M
O
controlled
/kənˈtrōl/ = VERB: کنترل کردن, نظارت کردن, تنظیم کردن;
USER: کنترل, کنترل می, کنترل شده, تحت کنترل, کنترل می شود
GT
GD
C
H
L
M
O
conventional
/kənˈvenCHənl/ = ADJECTIVE: قرار دادی, مطابق ایین وقاعده, پیرو سنت ورسوم;
USER: معمولی, متعارف, مرسوم, های معمولی, های متعارف
GT
GD
C
H
L
M
O
converter
/kənˈvɜː.tər/ = NOUN: مبدل, تبدیل کننده, الت تبدیل, مقلب, بر گرداننده;
USER: مبدل, تبدیل, تبدیل کننده, تبدیل شده, تبدیل به
GT
GD
C
H
L
M
O
converts
/kənˈvɜːt/ = NOUN: مبدل, تبدیل کننده, الت تبدیل, مقلب, بر گرداننده;
USER: تبدیل, تبدیل می, تبدیل می کند, را تبدیل, تبدیل به
GT
GD
C
H
L
M
O
cooled
/ˈeə.kuːld/ = VERB: سرد کردن, خنک کردن, چاییدن, ارام کردن, خنک ساختن;
USER: سرد, سرد شده, سرد می شود, سرد می, سرد شد
GT
GD
C
H
L
M
O
cooling
/ˈkuː.lɪŋ/ = NOUN: خنک سازی;
USER: خنک سازی, خنک کننده, خنک, خنک کننده با
GT
GD
C
H
L
M
O
cope
/kəʊp/ = VERB: از عهده برامدن;
USER: مقابله, کنار آمدن, برآید, کنار بیایید, کنار بیایند
GT
GD
C
H
L
M
O
cost
/kɒst/ = NOUN: هزینه, خرج, ارزش, بها, قدر;
VERB: ارزیدن, قیمت داشتن, ارزش داشتن;
USER: هزینه, هزینه های, خرج, مقرون به صرفه, هزینه در بر
GT
GD
C
H
L
M
O
costs
/kɒst/ = NOUN: هزینه, خرج, ارزش, بها, قدر;
USER: هزینه, هزینه های, هزینه ها, هزینههای, مخارج
GT
GD
C
H
L
M
O
countries
/ˈkʌn.tri/ = NOUN: کشور, مملکت, سرزمین, مرز و بوم, خاک, دیار, دهات, ییلاق, بیرون شهر, سامان;
USER: کشور, کشورهای, کشورها, از کشورها, کشورهای در
GT
GD
C
H
L
M
O
coupled
/ˈkʌp.l̩/ = VERB: جفت شدن, جماع کردن, جفت کردن, وصل کردن, بهم بستن, پیوستن, عمل امتزاج و جفت کردن;
USER: همراه, توأم, جفت, جفت شده, به همراه
GT
GD
C
H
L
M
O
coupling
/ˈkʌp.lɪŋ/ = NOUN: جفت, اتصال, جفت کردن, جفت ساز, سرپیچ, جفت شدگی, جالس, متصل کننده;
USER: جفت, اتصال, سرپیچ, جفت شدگی, جفت کردن
GT
GD
C
H
L
M
O
course
/kɔːs/ = NOUN: دوره, مسیر, جریان, روش, جهت, اصول, خط مشی, خط سیر, در طی, بخشی از غذا, اموزه, اموزگان, سمت;
VERB: دنبال کردن, بسرعت حرکت دادن, چهار نعل رفتن;
USER: دوره, البته, مسیر, جریان
GT
GD
C
H
L
M
O
covered
/-kʌv.əd/ = ADJECTIVE: سرپوشیده, مستور;
USER: پوشش داده شده, تحت پوشش, پوشیده شده, تحت پوشش قرار, پوشانده شده است
GT
GD
C
H
L
M
O
create
/kriˈeɪt/ = VERB: ساختن, ایجاد کردن, خلق کردن, فراهم کردن, افریدن, ناگهان ایجاد شدن, سرشتن;
USER: ساختن, ایجاد, ایجاد کنید, را ایجاد, ایجاد می
GT
GD
C
H
L
M
O
crossover
/ˈkrɒsəʊvə/ = ADJECTIVE: متقاطع, چلیپایی;
NOUN: دو رگه, معبر, همگذری, چلیپایی;
USER: متقاطع, کراس اور, و متقاطع, متقاطع و, همگذری,
GT
GD
C
H
L
M
O
current
/ˈkʌr.ənt/ = ADJECTIVE: جاری, رایج, متداول, معاصر, روان, شایع, باقی, تزند, سیال;
NOUN: جریان, سیاله, ترن;
USER: جریان, فعلی, جاری, در حال حاضر, رایج
GT
GD
C
H
L
M
O
currently
/ˈkʌr.ənt/ = USER: در حال حاضر, حال حاضر, حال حاضر در, در حال حاضر در, حال حاضر به
GT
GD
C
H
L
M
O
cuts
/kʌt/ = NOUN: برش, قطع, بریدگی, چاک, تخفیف, شکاف, معبر, کانال, جوی, مقطع;
USER: کاهش, بریدگی, برش های, بریدگی ها, بریدگی های
GT
GD
C
H
L
M
O
cycle
/ˈsaɪ.kl̩/ = NOUN: چرخه, دوره, سیکل, دور, چرخ, دوره گردش, یک سری داستان درباره یک موضوع;
VERB: چرخه زدن, سوار دوچرخه شدن, بصورت دورانی یا متناوب ظاهر شدن;
USER: چرخه, سیکل, دوره, دور, چرخه ی
GT
GD
C
H
L
M
O
d
/əd/ = NOUN: حرف چهارم الفبای انگلیسی, علامت عدد 500 در اعداد رومی;
USER: د, D, ت, D در, D به
GT
GD
C
H
L
M
O
dark
/dɑːk/ = ADJECTIVE: تاریک, تیره, سیاه, تیره رنگ, تار, ظلمانی;
USER: تاریک, تیره, سیاه, های تاریک, تیره و تار
GT
GD
C
H
L
M
O
dashboard
/ˈdæʃ.bɔːd/ = NOUN: داشبورد;
USER: داشبورد, داشبورد را, داشبورد و, داشبورد به, داشبورد می
GT
GD
C
H
L
M
O
data
/ˈdeɪ.tə/ = NOUN: داده, اطلاعات, داده ها, سوابق, مفروضات, دانستهها, سراغ;
USER: اطلاعات, داده, داده ها, داده های, داده ها را
GT
GD
C
H
L
M
O
day
/deɪ/ = NOUN: روز, روز روشن, یوم, روشنی روز, خادم روم;
USER: روز, در روز, روز به, طول روز, روز در
GT
GD
C
H
L
M
O
decelerates
/dēˈseləˌrāt/ = VERB: کاستن سرعت, اهسته کردن, از سرعت چیزی کاستن, کند کردن;
USER: decelerates,
GT
GD
C
H
L
M
O
degree
/dɪˈɡriː/ = NOUN: درجه, رتبه, مرتبه, پایه, منزلت, سیکل, زینه, دیپلم یا درجه تحصیل, طبقه, مرحله, پله, سویه;
USER: درجه, مدرک, درجه ای, مدرک تحصیلی, درجه و
GT
GD
C
H
L
M
O
delivers
/dɪˈlɪv.ər/ = VERB: تحویل دادن, ازاد کردن, ایراد کردن, رستگار کردن;
USER: ارائه, ارائه می, ارائه می شود, تحویل, تحویل می
GT
GD
C
H
L
M
O
demand
/dɪˈmɑːnd/ = NOUN: تقاضا, درخواست, مطالبه, نیاز, خواست, طلب;
VERB: مطالبه کردن, تقاضا کردن, طلب کردن, خواستار شدن;
USER: تقاضا, خواست, نیاز, درخواست, مطالبه
GT
GD
C
H
L
M
O
density
/ˈden.sɪ.ti/ = NOUN: تراکم, چگالی, غلظت, انبوهی, ضخامت, سیری, سفتی, ستبری;
USER: تراکم, چگالی, دانسیته, غلظت, با چگالی
GT
GD
C
H
L
M
O
department
/dɪˈpɑːt.mənt/ = NOUN: بخش, قسمت, شعبه, حوزه, دایره, اداره گروه اموزشی;
USER: بخش, گروه, وزارت, اداره, دپارتمان
GT
GD
C
H
L
M
O
departure
/dɪˈpɑː.tʃər/ = NOUN: حرکت, عزیمت, انحراف, کوچ, فراق, مرگ;
USER: عزیمت, خروج, حرکت, انحراف, از عزیمت
GT
GD
C
H
L
M
O
depending
/dɪˈpend/ = ADJECTIVE: مربوط, متعلق;
USER: بسته, بسته به, با توجه, بسته به نوع
GT
GD
C
H
L
M
O
depicts
/dɪˈpɪkt/ = NOUN: אָפּפאָר, אַוועקפאָר, אָפּווייַך;
USER: به تصویر می کشد, تصویر می کشد, نشان می دهد, را نشان می دهد, تصویر می کشد که
GT
GD
C
H
L
M
O
design
/dɪˈzaɪn/ = NOUN: طرح, نقشه, زمینه, تدبیر, قصد, خیال, طراح ریزی;
VERB: طرح کردن, قصد کردن, تخصیص دادن, تدبیر کردن;
USER: طرح, طراحی, های طراحی, طراحی و, طراحی شده
GT
GD
C
H
L
M
O
developed
/dɪˈvel.əpt/ = VERB: توسعه دادن, بسط دادن, ایجاد کردن, پرورش دادن;
USER: توسعه, توسعه یافته, توسعه داده, را توسعه, توسعه یافته است
GT
GD
C
H
L
M
O
device
/dɪˈvaɪs/ = NOUN: دستگاه, شیوه, اختراع, اسباب, شعار, اندیشه;
USER: دستگاه, وسیله, دستگاه های, از دستگاه, دستگاه به
GT
GD
C
H
L
M
O
diameter
/daɪˈæm.ɪ.tər/ = NOUN: شاخص, صفحه شماره گیر, صفحهء مدرج ساعت, صفحه عقربك دار;
USER: قطر, با قطر, به قطر, متر قطر, قطر آن
GT
GD
C
H
L
M
O
diesel
/ˈdiː.zəl/ = NOUN: دیزل, موتور دیزل;
USER: دیزل, دیزلی, های دیزل, های دیزلی, دیزل ژنراتور
GT
GD
C
H
L
M
O
different
/ˈdɪf.ər.ənt/ = ADJECTIVE: مختلف, متفاوت, متنوع, متمایز, مغایر, غیر;
USER: مختلف, متفاوت, های مختلف, مختلف را, های متفاوت
GT
GD
C
H
L
M
O
differential
/ˌdɪf.əˈren.ʃəl/ = NOUN: دیفرانسیل, مشتقه;
ADJECTIVE: افتراقی, تفاضلی, تشخیص دهنده, دارای ضریب متغیر;
USER: دیفرانسیل, افتراقی, تفاضلی, دیفرانسیل با, دیفرانسیلی
GT
GD
C
H
L
M
O
differentiates
/ˌdɪf.əˈren.ʃi.eɪt/ = VERB: فرق قائل شدن, مشتق گرفتن, دیفرانسیل تشکیل دادن;
USER: تفاوت, متمایز, تمایز, متمایز می, متمایز میکند
GT
GD
C
H
L
M
O
dimensions
/ˌdaɪˈmen.ʃən/ = NOUN: ابعاد, بعد, اندازه, اهمیت, میزان;
USER: ابعاد, بعد, در ابعاد, با ابعاد, از ابعاد
GT
GD
C
H
L
M
O
directly
/daɪˈrekt.li/ = ADVERB: مستقیما, راست, بی درنگ, سر راست, یک راست;
USER: مستقیما, به صورت مستقیم, را به طور مستقیم, طور مستقیم در, طور مستقیم از
GT
GD
C
H
L
M
O
director
/daɪˈrek.tər/ = NOUN: کارگردان, مدیر, رئيس, هدایتکننده, متصدی, اداره کننده, فرنشین;
USER: مدیر, کارگردان, رئيس
GT
GD
C
H
L
M
O
disc
/dɪsk/ = NOUN: دیسک, صفحه, قرص, گرده, دایره, پولک;
VERB: صفحه ساختن;
USER: دیسک, دیسک های, دیسک را, روی دیسک, های دیسک
GT
GD
C
H
L
M
O
discipline
/ˈdɪs.ə.plɪn/ = NOUN: انضباط, نظم, انتظام, تادیب, ترتیب;
VERB: تادیب کردن, تحت نظم و ترتیب در اوردن;
USER: نظم, انضباط, نظم و انضباط, تادیب, انتظام
GT
GD
C
H
L
M
O
discs
/dɪsk/ = NOUN: دیسک, صفحه, قرص, گرده, دایره, پولک;
USER: دیسک, دیسک های, دیسکهای, دیسک ها, از دیسک های
GT
GD
C
H
L
M
O
display
/dɪˈspleɪ/ = NOUN: نمایش, تظاهر, جلوه, بیان;
VERB: نشان دادن, نمایش دادن, نمایاندن, ابراز کردن, اشکار کردن, تظاهر کردن;
USER: نمایش, نمایش داده, نشان دادن, صفحه نمایش, نمایش در
GT
GD
C
H
L
M
O
displays
/dɪˈspleɪ/ = NOUN: نمایش, تظاهر, جلوه, بیان;
USER: صفحه نمایش, نمایش, نمایشگرهای, نمایش های, نمایش می دهد
GT
GD
C
H
L
M
O
distributes
/dɪˈstrɪb.juːt/ = VERB: پخش کردن, توزیع کردن, تعمیم دادن, تقسیم کردن;
USER: توزیع, توزیع می, را توزیع, را توزیع می, توزیع می کند
GT
GD
C
H
L
M
O
distribution
/ˌdɪs.trɪˈbjuː.ʃən/ = NOUN: توزیع, پخش, اشاعه, بخش, تعمیم;
USER: توزیع, پخش, های توزیع, توزیع در, و توزیع
GT
GD
C
H
L
M
O
does
/dʌz/ = VERB: میکند;
USER: میکند, کند, می کند, نشانی از, انجام می دهد
GT
GD
C
H
L
M
O
down
/daʊn/ = ADJECTIVE: پایین, غمگین, دلتنگ, از کار افتاده, کرک صورت پایین;
ADVERB: پایین, سوی پایین, بطرف پایین, بزیر;
NOUN: پایین, کرک, پرهای ریزی که برای متکا بکار میرود;
PREPOSITION: زیر;
USER: پایین, کردن, به پایین, را پایین, پایین می
GT
GD
C
H
L
M
O
drive
/draɪv/ = VERB: راندن, بردن, اتومبیل راندن, تحریک کردن, عقب نشاندن, کوبیدن;
USER: راندن, رانندگی, رانندگی کنید, رانندگی می, رانندگی در
GT
GD
C
H
L
M
O
driven
/ˈdrɪv.ən/ = VERB: راندن, بردن, اتومبیل راندن, تحریک کردن, عقب نشاندن, کوبیدن;
USER: رانده, رانده شده, هدایت می شود, رانده می شود, رانده می
GT
GD
C
H
L
M
O
driver
/ˈdraɪ.vər/ = NOUN: راننده, محرک, شوفر, سورچی, گاری چی;
USER: راننده, درایور, راننده به, محرک, راننده را
GT
GD
C
H
L
M
O
drives
/ˈdraɪ.vər/ = USER: درایوهای, درایو, دیسک, دیسک های, درایو ها
GT
GD
C
H
L
M
O
driving
/ˈdraɪ.vɪŋ/ = NOUN: رانندگی;
ADJECTIVE: محرک;
USER: رانندگی, محرک, رانندگی در, های رانندگی, رانندگی به
GT
GD
C
H
L
M
O
drum
/drʌm/ = NOUN: طبل, ضرب, چلیک, دهل, ظرف استوانه شکل, طبال;
VERB: طبل زدن, ضرب زدن;
USER: طبل, طبل زدن, ضرب زدن, چلیک, دهل
GT
GD
C
H
L
M
O
dry
/draɪ/ = ADJECTIVE: خشک, بی آب, اخلاقا خشک, یابس;
VERB: خشک کردن, تشنه شدن, خشکانیدن;
USER: خشک, خشک کردن, خشک شود, خشک شدن, خشک می
GT
GD
C
H
L
M
O
due
/djuː/ = ADJECTIVE: ناشی از, مقتضی, قابل پرداخت, سر رسد;
NOUN: حق, بدهی, ذمه, موعد پرداخت, حقوق, پرداختنی;
USER: ناشی از, علت, دلیل, به دلیل, به علت
GT
GD
C
H
L
M
O
during
/ˈdjʊə.rɪŋ/ = PREPOSITION: طی, در طی, هنگام, در مدت, ظرف, فاصله, سر;
USER: در طی, در طول, طی, هنگام, در مدت
GT
GD
C
H
L
M
O
duster
/ˈdʌs.tər/ = NOUN: گردگیر, وسیله گردگیری, روپوش;
USER: گردگیر, DUSTER, بوکس, وسیله گردگیری, روپوش
GT
GD
C
H
L
M
O
e
/iː/ = NOUN: پنجمین حرف الفبای انگلیسی;
USER: الکترونیکی, E, الکترونیک, های الکترونیکی, تجارت الکترونیک
GT
GD
C
H
L
M
O
each
/iːtʃ/ = ADJECTIVE: هر, هر یک, هر یکی;
PRONOUN: هر یک;
USER: هر, هر یک, هر یک از, هر کدام, در هر
GT
GD
C
H
L
M
O
earth
/ɜːθ/ = NOUN: زمین, کره زمین, خاک, سطح زمین, دنیای فانی, سکنه زمین;
VERB: با خاک پوشاندن;
USER: زمین, زمین را, زمین است, خاک, کره زمین
GT
GD
C
H
L
M
O
easy
/ˈiː.zi/ = ADJECTIVE: ساده, اسان, سهل, روان, ملایم, سبک, بی زحمت, اسوده, بدون اشکال;
USER: ساده, آسان, آسان می, بسیار آسان, را آسان
GT
GD
C
H
L
M
O
eco
/iː.kəʊ-/ = USER: کشورهای عضو اکو, محیط زیست, سازگار با محیط زیست, زیست محیطی, سازگاری با محیط زیست
GT
GD
C
H
L
M
O
economy
/ɪˈkɒn.ə.mi/ = NOUN: اقتصاد, صرفه جویی, علم اقتصاد;
USER: اقتصاد, اقتصاد را, اقتصاد به, اقتصاد کشور
GT
GD
C
H
L
M
O
effect
/ɪˈfekt/ = NOUN: اثر, نتیجه, مفهوم, نیت, کار موثر;
VERB: اجرا کردن, عملی کردن;
USER: اثر, تاثیر, اثرات, تأثیر
GT
GD
C
H
L
M
O
efficiency
/ɪˈfɪʃənsi/ = NOUN: بازده, کارایی, بهره وری, راندمان, کفایت, عرضه, تولید, سودمندی, میزان لیاقت, پرکاری, فعالیت مفید;
USER: بهره وری, بازده, کارایی, راندمان, وری
GT
GD
C
H
L
M
O
efficient
/ɪˈfɪʃ.ənt/ = ADJECTIVE: موثر, کارا, کارامد, بهره ور, با کفایت;
USER: موثر, کارآمد, کارا, های کارآمد, کارامد
GT
GD
C
H
L
M
O
eight
/eɪt/ = NOUN: عددهشت;
USER: هشت, هشت نفر, از هشت, و هشت, در هشت
GT
GD
C
H
L
M
O
electric
/ɪˈlek.trɪk/ = ADJECTIVE: الکتریکی, برقی, کهربایی, برق دهنده;
USER: الکتریکی, الکتریک, برقی, های الکتریکی, های برقی
GT
GD
C
H
L
M
O
electrical
/ɪˈlek.trɪ.kəl/ = ADJECTIVE: قابل الکتریکی;
USER: الکتریکی, برق, های الکتریکی, های برق, الکتریکی را
GT
GD
C
H
L
M
O
electricity
/ilekˈtrisitē,ˌēlek-/ = NOUN: برق, نیروی برق, نیروی کهربایی;
USER: برق, الکتریسیته, برق در, برق است
GT
GD
C
H
L
M
O
electronic
/ɪˌlekˈtrɒn.ɪk/ = ADJECTIVE: الکترونیکی;
USER: الکترونیکی, الکترونیک, های الکترونیکی, الکترونیکی را, الکترونیکی است
GT
GD
C
H
L
M
O
electronically
/ɪˌlekˈtrɒn.ɪk/ = USER: الکترونیکی, صورت الکترونیکی, بصورت الکترونیکی, های الکترونیکی, الکترونیکی از
GT
GD
C
H
L
M
O
emergency
/iˈmərjənsē/ = NOUN: اورژانس;
USER: اورژانس, اضطراری, های اضطراری, شرایط اضطراری, اضطراری است
GT
GD
C
H
L
M
O
emission
/ɪˈmɪʃ.ən/ = ADJECTIVE: برجسته, بزرگ, بلند, والا مقام, متعال, سربلند, عالیجناب, هویدا, علی, علیه
GT
GD
C
H
L
M
O
emissions
/ˈkɑː.bən iˌmɪʃ.ənz/ = NOUN: نشر, صدور, بیرون دادن, خروج دفع مایعات, انتشار سهام دولتی و اوراق قرضه و اسکناس;
USER: تولید گازهای گلخانه ای, انتشار, تولید گازهای گلخانه, گازهای گلخانه ای, انتشار گازهای گلخانه ای
GT
GD
C
H
L
M
O
employs
/ɪmˈplɔɪ/ = NOUN: شغل;
USER: استخدام, در استخدام, استخدام خود, را استخدام, استخدام می
GT
GD
C
H
L
M
O
enables
/ɪˈneɪ.bl̩/ = VERB: قادر ساختن, توانا ساختن, وسیله فراهم کردن, تهیه کردن برای, اختیار دادن;
USER: را قادر می سازد, قادر می سازد, را قادر, را قادر میسازد, قادر می سازد که
GT
GD
C
H
L
M
O
end
/end/ = NOUN: پایان, انتها, خاتمه, آخر, ختم, اتمام, منظور, سر, سرانجام, فرجام;
VERB: خاتمه دادن, پایان یافتن;
USER: پایان, آخر, انتها, منظور, خاتمه
GT
GD
C
H
L
M
O
energies
/ˈen.ə.dʒi/ = NOUN: انرژی, نیرو, زور, کارمایه, توانایی, حس, قوه فعلیه;
USER: انرژی, انرژی های, انرژیهای, انرژیها, انرژی ها
GT
GD
C
H
L
M
O
energy
/ˈen.ə.dʒi/ = NOUN: انرژی, نیرو, کارمایه, توانایی, حس, زور, قوه فعلیه;
USER: انرژی, های انرژی, انرژی را, مصرف انرژی, انرژی در
GT
GD
C
H
L
M
O
engaged
/ɪnˈɡeɪdʒd/ = ADJECTIVE: مشغول, متعهد, نامزد شده, سفارش شده;
USER: مشغول, درگیر, مشغول اند, که درگیر, متعهد
GT
GD
C
H
L
M
O
engine
/ˈen.dʒɪn/ = NOUN: موتور, ماشین, ماشین بخار, محرک, اسباب, الت;
USER: موتور, موتور های, موتور را, های موتور, موتور در
GT
GD
C
H
L
M
O
engined
GT
GD
C
H
L
M
O
engineer
/ˌen.dʒɪˈnɪər/ = NOUN: مهندس, سازنده;
VERB: نقشه کشیدن, مهندسی کردن, اداره کردن, طرحکردن و ساختن;
USER: مهندس, مهندسی, و مهندس, مهندس با
GT
GD
C
H
L
M
O
engineering
/ˌenjəˈni(ə)r/ = NOUN: مهندسی;
USER: مهندسی, های مهندسی, فنی و مهندسی, و مهندسی, رشته مهندسی
GT
GD
C
H
L
M
O
engines
/ˈen.dʒɪn/ = NOUN: موتور, ماشین, ماشین بخار, محرک, اسباب, الت;
USER: موتورهای, موتور, موتور های, موتورها, از موتورهای
GT
GD
C
H
L
M
O
enough
/ɪˈnʌf/ = ADJECTIVE: کافی, بسنده, بقدر کفایت, باندازه ء کافی;
ADVERB: بس, نسبتا, باندازه, انقدر, باندازه ء کافی;
USER: کافی, اندازه کافی, به اندازه کافی, اندازه کافی به, بس
GT
GD
C
H
L
M
O
ensure
/ɪnˈʃɔːr/ = VERB: مطمئن ساختن, تضمین کردن, حتمی کردن, متقاعد کردن, مراقبت کردن در;
USER: اطمینان از, اطمینان, حصول اطمینان, اطمینان حاصل, حصول اطمینان از
GT
GD
C
H
L
M
O
entering
/ˈen.tər/ = VERB: وارد شدن, داخل شدن, ثبت کردن, تو آمدن, تو رفتن, بدست اوردن, قدم نهادن در, نام نویسی کردن, پا گذاشتن, در امدن, داخل عضویت شدن;
USER: ورود, ورود به, وارد کردن, از ورود, از ورود به
GT
GD
C
H
L
M
O
entirely
/ɪnˈtaɪə.li/ = ADVERB: کاملا, کلا, سرتاسر, سربسر, یکجا;
USER: کاملا, طور کامل, به طور کامل, کلا, را به طور کامل
GT
GD
C
H
L
M
O
environmentally
/ɪnˌvaɪ.rən.ˈmen.təl/ = USER: سازگار با محیط زیست, محیط زیست, با محیط زیست, سازگار با محیط, به محیط زیست
GT
GD
C
H
L
M
O
equipment
/ɪˈkwɪp.mənt/ = NOUN: تجهیزات, ساز, ساز و برگ;
USER: تجهیزات, وسایل, اتوماسیون, ماشین آلات, تجهیزات و
GT
GD
C
H
L
M
O
equipped
/ɪˈkwɪpt/ = ADJECTIVE: مجهز;
USER: مجهز, مجهز شده, مجهز به, مجهز شده است, مجهز است
GT
GD
C
H
L
M
O
equips
/ɪˈkwɪp/ = VERB: مجهز کردن, سازوبرگ دادن, مجهز ساختن, اراستن, مسلح کردن;
USER: مجهز به, مجهز
GT
GD
C
H
L
M
O
esc
/ɪˈskeɪp/ = USER: ESC, کلیدهای ESC, ESC به, ESC را, Esc را بزنید
GT
GD
C
H
L
M
O
esp
/ˌiː.esˈpiː/ = USER: ESP, esp در, ESP و, حس ششم ESP
GT
GD
C
H
L
M
O
estimated
/ˈes.tɪ.meɪt/ = VERB: تخمین زدن, سنجیدن, بر اورد کردن;
USER: تخمین زده می, برآورد, تخمین زده, تخمین زده شده, تخمین زده می شود
GT
GD
C
H
L
M
O
et
/etˈæl/ = USER: و همکارانش, و همکاران, نشان, و دیگران, همکارانش
GT
GD
C
H
L
M
O
etc
/ɪt.ˈset.ər.ə/ = USER: و غیره, غیره, غیره را, و غیره را
GT
GD
C
H
L
M
O
ev
= USER: EV, ev به, EV می, خودروهای برقی, EV و,
GT
GD
C
H
L
M
O
example
/ɪɡˈzɑːm.pl̩/ = NOUN: مثال, نمونه, مثل, سرمشق, عبرت;
VERB: با مثال و نمونه نشان دادن;
USER: مثال, عنوان مثال, نمونه, به عنوان مثال, مثل
GT
GD
C
H
L
M
O
excessive
/ekˈses.ɪv/ = ADJECTIVE: مفرط, بیش از اندازه;
USER: بیش از اندازه, بیش از حد, مفرط, بیش از حد در, بیش از حد به
GT
GD
C
H
L
M
O
excitation
= NOUN: تحریک, هیجان, برانگیختن, غلیان, القاء, براشفتگی, برافروختگی, انفعال;
USER: تحریک, هیجان, برانگیختن, غلیان, القاء
GT
GD
C
H
L
M
O
excited
/ɪkˈsaɪ.tɪd/ = ADJECTIVE: برانگیخته, پر هیجان, مشتعل;
USER: برانگیخته, هیجان زده, هیجان زده است, بسیار هیجان زده, را هیجان زده
GT
GD
C
H
L
M
O
excluding
/ɪkˈskluː.dɪŋ/ = VERB: محروم کردن, مستثنی کردن, مانع شدن, بیرون نگاه داشتن از, راه ندادن به;
USER: به استثنای, استثنای, جز, به جز, بدون در نظر گرفتن
GT
GD
C
H
L
M
O
exhibition
/ˌek.sɪˈbɪʃ.ən/ = NOUN: نمایشگاه, نمایش, ارائه, حقوق تقاعد;
USER: نمایشگاه, نمایش, نمایشگاه به, برگزاری نمایشگاه
GT
GD
C
H
L
M
O
experimental
/ikˌsperəˈmen(t)l/ = ADJECTIVE: تجربی, ازمایشی;
USER: تجربی, های تجربی, تجربی است, تجربی در
GT
GD
C
H
L
M
O
express
/ɪkˈspres/ = ADJECTIVE: صریح, سریع السیر, سریع, مخصوص, روشن;
VERB: بیان کردن, اظهار داشتن, ادا کردن, ابراز کردن, اظهار کردن, ابراز داشتن;
USER: سریع السیر, صریح, سریع, مخصوص, بیان کردن
GT
GD
C
H
L
M
O
exterior
/ɪkˈstɪə.ri.ər/ = ADJECTIVE: بیرونی, خارجی, خارج, ظاهری, ظاهر, واقع در سطح خارجی, صوری, خارجه;
NOUN: ظاهر, ظواهر;
USER: خارجی, بیرونی, خارج, ظاهری, ظاهر
GT
GD
C
H
L
M
O
external
/ɪkˈstɜː.nəl/ = ADJECTIVE: خارجی, بیرونی, خارج, بیرون, ظاهری, ظاهر;
NOUN: سطح;
USER: خارجی, های خارجی, بیرونی, خارج, بیرون
GT
GD
C
H
L
M
O
externally
/ɪkˈstɜː.nəl/ = USER: خارج, خارجی, از خارج, در خارج, خارج از
GT
GD
C
H
L
M
O
extreme
/ɪkˈstriːm/ = ADJECTIVE: مفرط, بی نهایت, دورترین نقطه, حد اکثر;
NOUN: منتها درجه, منتهی;
USER: بی نهایت, شدید, افراطی, مفرط, های افراطی
GT
GD
C
H
L
M
O
fabrication
/ˈfæb.rɪ.keɪt/ = NOUN: ساخت;
USER: ساخت, تولید, جعل, های ساخت
GT
GD
C
H
L
M
O
fact
/fækt/ = NOUN: واقعیت, حقیقت, عمل, وجود مسلم;
USER: حقیقت, واقع, واقعیت, این واقعیت, واقعیت این
GT
GD
C
H
L
M
O
factor
/ˈfæk.tər/ = NOUN: عامل, عامل, فاکتور, ضریب, نماینده, عامل مشترک, حق العمل کار, عامل محافظت در برابر نور آفتاب;
USER: عامل, فاکتور, عوامل, عاملی, ضریب
GT
GD
C
H
L
M
O
faculty
/ˈfæk.əl.ti/ = NOUN: استعداد, استادان دانشکده یا دانشگاه, قوه ذهنی, استعداد فکری;
USER: اعضای هیات علمی, دانشکده, هیئت علمی, اعضای هیئت علمی, هیأت علمی
GT
GD
C
H
L
M
O
fan
/fæn/ = NOUN: پنکه, پروانه, بادزن, باد بزن, تماشاچی ورزش دوست, هیکل;
VERB: باد زدن, وزیدن بر;
USER: پنکه, فن, طرفداران, فن های, پروانه
GT
GD
C
H
L
M
O
fast
/fɑːst/ = ADJECTIVE: سریع, تند, فوری, تندرو, سریع السیر, سفت, رنگ نرو, عجول, سبک;
NOUN: روزه;
VERB: روزه گرفتن;
ADVERB: بسرعت;
USER: سریع, به سرعت, روزه, تند, سریع است
GT
GD
C
H
L
M
O
favourable
/ˈfāv(ə)rəbəl/ = NOUN: توجه, مساعدت, خدمت, مرحمت, التفات, خیر خواهی;
VERB: نیکی کردن به, طرفداری کردن, مرحمت کردن;
USER: مطلوب, مساعد, مناسب, مطلوب است, مطلوب را
GT
GD
C
H
L
M
O
features
/ˈfiː.tʃər/ = NOUN: سیما;
USER: ویژگی های, ویژگی, امکانات, از ویژگی های, از ویژگی
GT
GD
C
H
L
M
O
fed
/fed/ = VERB: غذا دادن, خوراندن, خوردن, سیر کردن, تغذیه کردن, خوراک دادن, پروردن, چراندن, جلو بردن, قورت دادن, طعمه کردن, خواربار تامین کردن;
USER: بانک فدرال, تغذیه, فدرال رزرو, بانک فدرال آمریکا
GT
GD
C
H
L
M
O
fennel
/ˈfen.əl/ = NOUN: رازیانه, رازیانه;
USER: رازیانه, الشمرة, شوید, رازیانه کامل
GT
GD
C
H
L
M
O
field
/fiːld/ = NOUN: مزرعه, میدان, رشته, عرصه, زمین, صحرا, دشت, کشتزار, پهنه, دایره, مرغزار;
VERB: بمیدان یا صحرا رفتن;
USER: رشته, میدان, زمین, مزرعه, عرصه
GT
GD
C
H
L
M
O
figure
/ˈfɪɡ.ər/ = NOUN: شکل, عدد, رقم, شخص, نقش, صورت, پیکر, ظاهر, طرح, فرم;
VERB: کشیدن, تصویر کردن, مجسم کردن, حساب کردن, شمردن;
USER: شکل, کشف, رقم, از شکل, را کشف
GT
GD
C
H
L
M
O
finalised
/ˈfīnlˌīz/ = VERB: بپایان رساندن, بمرحله نهایی رساندن;
USER: نهایی, قطعی, نهایی شدن, نهایی می, نهایی شده"
GT
GD
C
H
L
M
O
first
/ˈfɜːst/ = first, first, first, نخست, یکم, مقدم, مقدماتی;
ADVERB: اولا;
USER: اولین, اول, برای اولین بار, نخستین, نخست
GT
GD
C
H
L
M
O
flap
/flæp/ = VERB: بال و پر زدن, پرزدن, دری وری گفتن;
NOUN: ضربه, صدای چلپ, اویخته و شل, زبانه کفش;
ADJECTIVE: برگه یا قسمت اویخته;
USER: فلپ, شفاف
GT
GD
C
H
L
M
O
florin
= NOUN: فلورین, پول انگلیس برابر با دو شیلینگ;
USER: فلورین, فلورین در, دو شیلینگ, اسمیرنکو, شیلینگ,
GT
GD
C
H
L
M
O
fluid
/ˈfluː.ɪd/ = NOUN: مایع, ابگونه;
ADJECTIVE: سیال, روان, نرم وا بکی, ابگونه, سائل;
USER: مایع, سیال, مایعات, روان, سیال را
GT
GD
C
H
L
M
O
foil
/fɔɪl/ = VERB: خنثی کردن, بی اثر کردن, دفع کردن, فلز را ورقه کردن;
NOUN: زرورق, تراشه, ته چک, فلز ورق شده, ورق, سیماب پشت اینه;
USER: خنثی کردن, بی اثر کردن, زرورق, فلز ورق شده, فلز را ورقه کردن
GT
GD
C
H
L
M
O
folded
/fəʊld/ = ADJECTIVE: چین دار, چند لا;
USER: چند لا, خورده, تاشو, تا خورده, چین دار
GT
GD
C
H
L
M
O
following
/ˈfɒl.əʊ.ɪŋ/ = ADJECTIVE: متعاقب, پیرو, شرح ذیل, زیرین, متوالی;
NOUN: ذیل, پیروی, تعقیب, متابعت;
USER: متعاقب, پس از, به دنبال, پیروی, ذیل
GT
GD
C
H
L
M
O
follows
/ˈfɒl.əʊ/ = VERB: دنبال کردن, پیروی کردن, تعقیب کردن, پیروی کردن از, متابعت کردن, فهمیدن, درک کردن, در ذیل امدن;
USER: زیر, شرح زیر, به شرح زیر, این شرح است, به شرح زیر است
GT
GD
C
H
L
M
O
foot
/fʊt/ = NOUN: پا, فوت, قدم, دامنه, پاچه, هجای شعری;
VERB: پرداختن مخارج, پا زدن;
USER: پا, پای, فوت, پای پیاده, قدم
GT
GD
C
H
L
M
O
for
/fɔːr/ = PREPOSITION: برای, مربوط به, بخاطر, در برابر, بمنظور, برای اینکه, در مدت, در مقابل, بجهت, از طرف, بجای;
CONJUNCTION: زیرا که;
USER: برای, را برای, به مدت, ها برای, شده برای
GT
GD
C
H
L
M
O
force
/fɔːs/ = NOUN: زور, نیرو, تحمیل, قوا, شدت, جبر, شدت عمل, نفوذ, بردار نیرو;
VERB: مجبور کردن, راندن, قفل را شکستن;
USER: مجبور, وادار, را مجبور, را وادار, وادار کردن
GT
GD
C
H
L
M
O
forward
/ˈfɔː.wəd/ = ADVERB: جلو, به جلو, پیش, به پیش, بطرف جلو, ببعد;
ADJECTIVE: جلوی, گستاخ, جسور;
VERB: ارسال کردن, رساندن, جلوانداختن, فرستا دن;
NOUN: بازی کن ردیف جلو;
USER: به جلو, جلو, رو به جلو, پیش, به پیش
GT
GD
C
H
L
M
O
four
/fɔːr/ = عدد چهار;
USER: چهار, از چهار, در چهار, چهار نفر, و چهار
GT
GD
C
H
L
M
O
frame
/freɪm/ = NOUN: قاب, چارچوب, چهارچوب, اسکلت, بدن, ساختمان, تنه, سفت کاری, قاعده;
VERB: تنظیم کردن, قاب گرفتن, قاب کردن, چارچوب گرفتن, بیان کردن;
USER: قاب, فریم, چارچوب, چهارچوب, اسکلت
GT
GD
C
H
L
M
O
friendly
/ˈfrend.li/ = ADJECTIVE: دوستانه, مهربان, مساعد, خودمانی, تعاونی;
USER: دوستانه, پسند, دوستانه است, مهربان, دوستانه ای
GT
GD
C
H
L
M
O
from
/frɒm/ = PREPOSITION: از, از روی, از پیش, بواسطه, در نتیجه;
USER: از, را از, که از, ها از, و از
GT
GD
C
H
L
M
O
front
/frʌnt/ = NOUN: جلو, جبهه, نما, پیش, جبهه جنگ, صف پیش;
ADJECTIVE: جلودار;
VERB: رو کردن به, مواجه شده با, روبروی هم قرار دادن, در صف جلو قرار گرفتن;
USER: جلو, مقابل, جلوی, جبهه, های جلو
GT
GD
C
H
L
M
O
fuel
/fjʊəl/ = NOUN: سوخت, تقویت;
VERB: سوخت گیری کردن, تحریک کردن, تجدید نیرو کردن;
USER: سوخت, های سوخت, سوخت را, سوخت های, های سوختی
GT
GD
C
H
L
M
O
full
/fʊl/ = ADJECTIVE: پر, کامل, کامل, تمام, مملو, انباشته, سیر, مفصل, لبریز, بالغ, مطلق, رسیده, اکنده;
NOUN: فول, پری;
USER: کامل, پر, تمام, مملو, فول
GT
GD
C
H
L
M
O
fully
/ˈfʊl.i/ = ADVERB: کاملا, تماما;
USER: کاملا, به طور کامل, طور کامل به, به طور کامل به, را به طور کامل
GT
GD
C
H
L
M
O
function
/ˈfʌŋk.ʃən/ = NOUN: تابع, عمل, کارکرد, کار, وظیفه, ماموریت, کار ویژه, مقام, ایفاء, ایین رسمی, پیشه;
VERB: عمل کردن, کار کردن, وظیفه داشتن;
USER: تابع, کارکرد, عمل, کار, وظیفه
GT
GD
C
H
L
M
O
functions
/ˈfʌŋk.ʃən/ = NOUN: تابع, عمل, کارکرد, کار, وظیفه, ماموریت, کار ویژه, مقام, ایفاء, ایین رسمی, پیشه;
USER: توابع, عملکرد, عملکردهای, از توابع, توابع به
GT
GD
C
H
L
M
O
future
/ˈfjuː.tʃər/ = ADJECTIVE: بعدی, مربوط باینده;
NOUN: اینده, بعد اینده, اتیه;
USER: بعدی, آینده, در آینده, آینده ای, های آینده
GT
GD
C
H
L
M
O
g
/dʒiː/ = NOUN: حرف هفتم الفبای انگلیسی;
USER: گرم, G, گرم در, گرم بر, گرم به
GT
GD
C
H
L
M
O
gateway
/ˈɡeɪt.weɪ/ = NOUN: دروازه, مدخل;
USER: دروازه, دروازه ای, دروازه ورود, مدخل, به دروازه
GT
GD
C
H
L
M
O
gauge
/ɡeɪdʒ/ = NOUN: اندازه, پیمانه, درجه, مقیاس, گرو, معیار, اندازه گیر, وثیقه, وسیله اندازهگیری, مصرف سنج, ضخامت ورق فلزی یا قطر سیم و غیره;
VERB: اندازه گرفتن, پیمانه کردن, ازمایش کردن, گرو گذاشتن, شرط بستن;
USER: اندازه, درجه, اندازه گرفتن, پیمانه کردن, ازمایش کردن
GT
GD
C
H
L
M
O
gear
/ɡɪər/ = NOUN: دنده, چرخ دنده, لوازم, اسباب, ادوات, الات, پوشش, مجموع چرخهای دندهدار, افزار, جامه, چرخ دندهدار;
VERB: دنده دار کردن, اماده کار کردن, پوشانیدن, مجهز کردن;
USER: چرخ دنده, دنده, چرخ دنده ی, لوازم, چرخ دنده ها
GT
GD
C
H
L
M
O
gearbox
/ˈɡɪə.bɒks/ = NOUN: جعبه دنده;
USER: جعبه دنده, دنده, و گیربکس, به گیربکس, در گیربکس,
GT
GD
C
H
L
M
O
gears
/ɡɪər/ = NOUN: دنده, چرخ دنده, لوازم, اسباب, ادوات, الات, پوشش, مجموع چرخهای دندهدار, افزار, جامه, چرخ دندهدار;
USER: چرخ دنده ها, چرخ دنده, دنده, چرخ دنده های, دنده ها
GT
GD
C
H
L
M
O
general
/ˈdʒen.ər.əl/ = ADJECTIVE: عمومی, کلی, عام, همگانی, جامع, متداول, معمولی, همگان, قابل تعمیم;
NOUN: ژنرال, ارتشبد, مرشد, سر کرده;
USER: عمومی, طور کلی, کلی, به طور کلی, عام
GT
GD
C
H
L
M
O
generated
/ˈjenəˌrāt/ = ADJECTIVE: مولود;
USER: تولید, ایجاد, تولید می, ایجاد شده, تولید می شود
GT
GD
C
H
L
M
O
generator
/ˈjenəˌrātər/ = NOUN: ژنراتور, مولد, دینام, مولد برق, زاینده, زایاد;
USER: ژنراتور, مولد, از ژنراتور, ژنراتور و
GT
GD
C
H
L
M
O
given
/ˈɡɪv.ən/ = ADJECTIVE: داده, معین, معلوم, مبتلا;
NOUN: معتاد;
USER: داده, داده شده, با توجه به, داده می شود, داده شده است
GT
GD
C
H
L
M
O
glass
/ɡlɑːs/ = NOUN: شیشه, لیوان, استکان, شیشه الات, گیلاس, جام, ابگینه, ایینه, شیشه دوربین, شیشه ذرهبین, الت شیشهای;
VERB: شیشه گرفتن, شیشه ای کردن, صیقلی کردن;
USER: شیشه, شیشه ای, لیوان, شیشه های, شیشه ای به
GT
GD
C
H
L
M
O
good
/ɡʊd/ = ADJECTIVE: خوب, خیر, نیک, خوش, شایسته, صحیح, نیکو, سودمند, پاک, قابل;
NOUN: خوبی, خیر;
USER: خوب, خوبی, خیر, خوش, نیک
GT
GD
C
H
L
M
O
got
/ɡɒt/ = ADJECTIVE: بدست آمده;
USER: رو, کردم, شدم, هم, دارم
GT
GD
C
H
L
M
O
grand
/ɡrænd/ = ADJECTIVE: بزرگ, عالی, عظیم, مجلل, والا, جدی, مشهور, بسیار عالی با شکوه, با وقار;
NOUN: هزار دلار;
USER: بزرگ, عالی, عظیم, مجلل, والا
GT
GD
C
H
L
M
O
gratitude
/ˈɡræt.ɪ.tjuːd/ = NOUN: حق شناسی, سپاسگزاری, تشکر, نمک شناسی;
USER: تشکر, قدردانی, حق شناسی, قدرشناسی, سپاسگزاری
GT
GD
C
H
L
M
O
green
/ɡriːn/ = ADJECTIVE: سبز, نارس, خام, تازه, خرم, بی تجربه;
NOUN: رنگ سبز, سبزه, چمن, ترو تازه;
VERB: سبز شدن, سبز کردن;
USER: سبز, رنگ سبز, سبز رنگ, سبز و
GT
GD
C
H
L
M
O
grille
/ɡrɪl/ = NOUN: پنجره مشبک, شبکه, پنجره کوچک بلیط فروشها;
USER: پنجره مشبک, جلو پنجره, پنجره مشبک است, پنجره مشبک از, پنجره کوچک بلیط فروشها
GT
GD
C
H
L
M
O
grip
/ɡrɪp/ = NOUN: گریپ, چنگ, نهر کوچک, چنگ زنی, نزله وبایی نای, انفلوانزا, نهر کندن, ادراک و دریافت;
VERB: چسبیدن به, محکم گرفتن, نیروی گرفتن;
USER: چنگ, گرفتن, چنگال, گریپ, چسبیدن به
GT
GD
C
H
L
M
O
ground
/ɡraʊnd/ = NOUN: زمین, زمینه, خاک, میدان, پایه, اساس, پا, سبب, مستمسک;
ADJECTIVE: اساسی;
VERB: بناء کردن, بگل نشاندن;
USER: زمین, زمینه, خاک, پایه, میدان
GT
GD
C
H
L
M
O
group
/ɡruːp/ = NOUN: گروه, دسته, جمعیت, غند, انجمن;
VERB: گروه بندی کردن, دسته دسته کردن, جمع شدن, طبقه بندی کردن;
USER: گروه, گروهی, در گروه, گروه های, دسته
GT
GD
C
H
L
M
O
h
/eɪtʃ/ = NOUN: هشتمین حرف الفبای انگلیسی;
USER: ساعت, H, در ساعت, ساعت و, بر ساعت
GT
GD
C
H
L
M
O
hamster
/ˈhæm.stər/ = NOUN: موش بزرگ;
USER: موش بزرگ, همستر, هامستر
GT
GD
C
H
L
M
O
handiness
GT
GD
C
H
L
M
O
has
/hæz/ = VERB: داشتن, دارا بودن, کردن, گذاشتن, رسیدن به, مالک بودن, وادار کردن, باعی انجام کاری شدن, دانستن, صرف کردن, جلب کردن, بدست اوردن, در مقابل دارا, بهره مند شدن از;
USER: است, دارد, شده است, کرده است, است که
GT
GD
C
H
L
M
O
hatch
/hætʃ/ = NOUN: دریچه, روزنه, نصفه در, جوجه گیر ی, درامد, نتیجه, خش;
VERB: هاشور زدن, تخم گذاشتن, روی تخم نشستن, اندیشیدن, ایجاد کردن, تخم دادن, جوجه بیرون امدن, خط انداختن;
USER: دریچه, هاشور زدن, تخم گذاشتن, روی تخم نشستن, جوجه گیر ی
GT
GD
C
H
L
M
O
have
/hæv/ = VERB: داشتن, دارا بودن, کردن, گذاشتن, رسیدن به, مالک بودن, وادار کردن, باعی انجام کاری شدن, دانستن, صرف کردن, جلب کردن, بدست اوردن, در مقابل دارا, بهره مند شدن از;
NOUN: مالک;
USER: داشتن, داشته, دارند, دارای, داشته باشند
GT
GD
C
H
L
M
O
he
/hiː/ = PRONOUN: او, او, خودش, جانور نر;
USER: او, وی, او به, او را, او در
GT
GD
C
H
L
M
O
heat
/hiːt/ = NOUN: گرما, حرارت, گرمی, تندی, اشتیاق, وهله, نوبت, تحریک جنسی زنان, طلب شدن جانور;
VERB: گرم کردن, بهیجان امدن, بر انگیختن;
USER: گرما, حرارت, گرمای, های حرارتی, گرما را
GT
GD
C
H
L
M
O
heating
/ˈhiː.tɪŋ/ = NOUN: سیستم گرمایشی;
USER: گرمایش, حرارت, گرم, گرمایشی, گرم کردن
GT
GD
C
H
L
M
O
heavier
/ˈhev.i/ = USER: سنگین تر, سنگین, های سنگین تر, سنگین تر است, سنگین تر را
GT
GD
C
H
L
M
O
help
/help/ = NOUN: کمک, یاری, مساعدت, امداد, نوکر, مزدور, پایمردی;
VERB: کمک کردن, مدد رساندن, سودمند واقع شدن, یاری کردن, مساعدت کردن, همدستی کردن, بهتر کردن، چاره کردن;
USER: کمک, کمک کند, کمک به, به کمک, یاری
GT
GD
C
H
L
M
O
high
/haɪ/ = ADJECTIVE: عالی, زیاد, بلند, مرتفع, گزاف, بلند پایه, رفیع, متعال, علوی, رشید, وافرگران;
NOUN: جای مرتفع;
USER: زیاد, بالا, بلند, بالا است, عالی
GT
GD
C
H
L
M
O
his
/hɪz/ = PRONOUN: برای او, مال او, ... او, مال انمرد, خودمانی, ضمیر ملکی سوم شخص مفردمذکر;
USER: او, خود, خود را, او را, خود را به
GT
GD
C
H
L
M
O
holding
/ˈhəʊl.dɪŋ/ = NOUN: دارایی, موجودی, مایملک, ملک متصرفی;
USER: برگزاری, نگه داشتن, نگه داشته, به برگزاری, از برگزاری
GT
GD
C
H
L
M
O
hollow
/ˈhɒl.əʊ/ = ADJECTIVE: توخالی, پوچ, خالی, تهی, پوک, گودافتاده, میان تهی, مقعر, خشک;
NOUN: حفره, گودی;
VERB: گود شدن;
USER: توخالی, پوچ, خالی, تهی, پوک
GT
GD
C
H
L
M
O
home
/həʊm/ = NOUN: خانه, وطن, موطن, میهن, شهر, اقامت گاه;
ADJECTIVE: بطرف خانه;
VERB: بخانه برگشتن, خانه دادن, منزل دادن;
USER: خانه, صفحه اصلی, منزل, به خانه, وطن
GT
GD
C
H
L
M
O
hours
/aʊər/ = NOUN: ساعت, وقت, مدت کم;
USER: ساعت, ساعات, ساعت در, ساعت به, ساعت است
GT
GD
C
H
L
M
O
household
/ˈhousˌ(h)ōld/ = ADJECTIVE: خانگی;
NOUN: خانواده, اهل بیت, خاندان, اهل خانه, صمیمی, مستخدمین خانه, خانمان;
USER: خانواده, خانگی, خانوار, خاندان, اهل بیت
GT
GD
C
H
L
M
O
housing
/ˈhaʊ.zɪŋ/ = NOUN: مسکن, خانه سازی, خانه ها, تهیه جا, غلاف;
USER: مسکن, های مسکن, مسکن در, مسکن را, خانه سازی
GT
GD
C
H
L
M
O
how
/haʊ/ = ADVERB: چگونه, چگونگی, چه, چطور, چنانکه, از چه طریق, به چه سبب;
NOUN: چگونگی, طرز, روش, راه, کیفیت, سان, متد;
USER: چگونه, چگونگی, چه, چطور, طرز
GT
GD
C
H
L
M
O
however
/ˌhaʊˈev.ər/ = CONJUNCTION: اما, هر چند, اگر چه, معهذا, هر قدر هم;
ADVERB: بهر حال, هنوز, ضمنا, با اینکه;
USER: اما, با این حال, هر چند, به هر حال, با این وجود
GT
GD
C
H
L
M
O
hrs
= USER: ساعت, ساعت و, ساعت در, ساعت پس
GT
GD
C
H
L
M
O
hvac
= USER: تهویه مطبوع, HVAC, های تهویه مطبوع, تهویه مطبوع با, تهویه مطبوع و
GT
GD
C
H
L
M
O
hybrid
/ˈhaɪ.brɪd/ = ADJECTIVE: پیوندی;
NOUN: دو رگه, مخلوط, گیاه پیوندی, جانور دورگه;
USER: پیوندی, ترکیبی, هیبرید, هیبریدی, های هیبرید
GT
GD
C
H
L
M
O
hydraulic
/haɪˈdrɒl.ɪk/ = ADJECTIVE: هیدرولیک, وابسته به نیروی محرکه اب, وابسته به مبحی خواص اب درحرکت;
USER: هیدرولیک, هیدرولیکی, های هیدرولیک, های هیدرولیکی
GT
GD
C
H
L
M
O
i
/aɪ/ = PRONOUN: من, خودم, اول شخص مفرد;
NOUN: نهمین حرف الفبای انگلیسی;
USER: من, من به, که من, من در, من از
GT
GD
C
H
L
M
O
immediate
/ɪˈmiː.di.ət/ = ADJECTIVE: فوری, بی درنگ, ضروری, بلا واسطه, بدیهی, پهلویی, انی;
USER: فوری, بی درنگ, فوری به, فوری را, فوری در
GT
GD
C
H
L
M
O
impact
/imˈpakt/ = NOUN: ضربه, اصابت, اثر شدید, ضربت, ضرب, تماس;
VERB: بهم فشردن, پیچیدن, با شدت ادا کردن, با شدت اصابت کردن, زیر فشار قرار دادن;
USER: ضربه, تاثیر, تأثیر, اثر, و تاثیر
GT
GD
C
H
L
M
O
implementing
/ˈɪm.plɪ.ment/ = VERB: انجام دادن, ایفاء کردن, اجراء کردن;
USER: پیاده سازی, اجرای, اجرا, به اجرای, برای اجرای
GT
GD
C
H
L
M
O
important
/ɪmˈpɔː.tənt/ = ADJECTIVE: مهم, عمده, با اهمیت, پر اهمیت, خطیر, ژرف, فوق العاده;
USER: مهم, مهمی, مهم است, های مهم, بسیار مهم
GT
GD
C
H
L
M
O
in
/ɪn/ = PREPOSITION: به, از, با, توی, هنگام, روی, بر حسب, در ظرف, بالای, نزدیک, اندر, در توی, بطرف, نزدیک ساحل;
USER: به, در, را در, از, با
GT
GD
C
H
L
M
O
inches
/ɪntʃ/ = NOUN: اینچ, مقیاس طول برابر 2/54 سانتی متر;
USER: اینچ, اینچ است, اینچ می, اینچ در, اینچ اندازه
GT
GD
C
H
L
M
O
includes
/ɪnˈkluːd/ = USER: شامل, را شامل, ها شامل, که شامل
GT
GD
C
H
L
M
O
increase
/ɪnˈkriːs/ = NOUN: افزایش, رشد, اضافه, توسعه, فزونی, تکثیر, ترقی;
VERB: زیاد شدن, افزودن, زیاد کردن, توسعه دادن, توانگر کردن, ترفیع دادن, تکثیر کردن;
USER: افزایش, افزایش دهد, افزایش می دهد, را افزایش دهد, را افزایش می دهد
GT
GD
C
H
L
M
O
increasing
/ɪnˈkriːs/ = VERB: زیاد شدن, افزودن, زیاد کردن, توسعه دادن, توانگر کردن, ترفیع دادن, تکثیر کردن;
USER: افزایش, افزایش است, به افزایش, حال افزایش, افزایش می یابد
GT
GD
C
H
L
M
O
independent
/ˌindəˈpendənt/ = ADJECTIVE: مستقل, مطلق, خود مختار, دارای قدرت مطلقه, سرخود;
USER: مستقل, های مستقل, مستقل از, مستقل است, مستقل و
GT
GD
C
H
L
M
O
indicate
/ˈɪn.dɪ.keɪt/ = VERB: نشان دادن, حاکی بودن, نمایان ساختن, اشاره کردن بر;
USER: نشان دادن, نشان, نشان می دهد, نشان دهد, نشان می
GT
GD
C
H
L
M
O
indicated
/ˈɪn.dɪ.keɪt/ = VERB: نشان دادن, حاکی بودن, نمایان ساختن, اشاره کردن بر;
USER: نشان داد, نشان, نشان داده, نشان می دهد, نشان داد که
GT
GD
C
H
L
M
O
indicates
/ˈɪn.dɪ.keɪt/ = VERB: نشان دادن, حاکی بودن, نمایان ساختن, اشاره کردن بر;
USER: نشان می دهد, نشان, نشان می, نشان دهنده, را نشان می دهد
GT
GD
C
H
L
M
O
indication
/ˌɪn.dɪˈkeɪ.ʃən/ = NOUN: اشاره, نشانه, نشان, دلالت, علامت, قرینه, بروز;
USER: نشانه, نشان, اشاره, دلالت, علامت
GT
GD
C
H
L
M
O
informed
/ɪnˈfɔːmd/ = ADJECTIVE: مطلع, مسبوق;
USER: مطلع, اطلاع, اطلاع داده, به اطلاع, را مطلع
GT
GD
C
H
L
M
O
informs
/ɪnˈfɔːm/ = VERB: اطلاع دادن, خبرچینی کردن, خبر دادن, مطلبی را رساندن, اگاهی دادن, مستحضر داشتن, اگاه کردن, گفتن, چغلی کردن, خبردادن از;
USER: اطلاع, آگاه, مطلع, را آگاه, اطلاع می
GT
GD
C
H
L
M
O
innovative
/ˈɪn.ə.və.tɪv/ = USER: نوآورانه, ابتکاری, های نوآورانه, های ابتکاری, های مبتکرانه
GT
GD
C
H
L
M
O
input
/ˈɪn.pʊt/ = NOUN: درون گذاشت, پول بمیان نهاده, خرج, نیروی مصرف شده;
USER: ورودی, های ورودی, ورودی های, ورودی را, ورودی ها
GT
GD
C
H
L
M
O
inscriptions
/ɪnˈskrɪp.ʃən/ = NOUN: کتیبه, نوشته, ثبت, نقش, نوشته خطی;
USER: کتیبه, کتیبه های, سنگ نوشته, کتیبه ها, سنگ نبشته
GT
GD
C
H
L
M
O
installed
/ɪnˈstɔːl/ = VERB: کار گذاشتن, منصوب نمودن, نصب کردن;
USER: نصب شده, نصب, نصب شده است, های نصب, را نصب
GT
GD
C
H
L
M
O
instrument
/ˈɪn.strə.mənt/ = NOUN: وسیله, سند, اسباب, ادوات, الت;
USER: سند, ابزار, ساز, ابزاری, وسیله
GT
GD
C
H
L
M
O
insulation
/ˌɪn.sjʊˈleɪ.ʃən/ = NOUN: عایق گذاری, روپوش کشی;
USER: عایق, عایق کاری, های عایق, عایق بندی, عایق های
GT
GD
C
H
L
M
O
integrate
/ˈɪn.tɪ.ɡreɪt/ = VERB: کامل کردن, درست کردن, تمام کردن, یکی کردن, تابعه اولیه چیزی را گرفتن;
USER: ادغام, یکپارچه, یکپارچه سازی, به یکپارچه سازی, ادغام و
GT
GD
C
H
L
M
O
integrated
/ˈɪn.tɪ.ɡreɪt/ = ADJECTIVE: متحد;
USER: یکپارچه, ادغام, یکپارچه شده است, ادغام شده, های یکپارچه
GT
GD
C
H
L
M
O
interior
/ɪnˈtɪə.ri.ər/ = ADJECTIVE: داخلی, درونی, دور از مرز, دور از کرانه;
USER: داخلی, داخله, فضای داخلی, داخل کشور, های داخلی
GT
GD
C
H
L
M
O
internal
/ɪnˈtɜː.nəl/ = ADJECTIVE: داخلی, درونی, باطنی, ناشی از درون;
USER: داخلی, درونی, های داخلی, داخلی را, داخلی است
GT
GD
C
H
L
M
O
international
/ˌɪn.təˈnæʃ.ən.əl/ = ADJECTIVE: بین المللی, وابسته به روابط بین المللی;
USER: بین المللی, های بین المللی, بین المللی است, بین المللی را, بین المللی در
GT
GD
C
H
L
M
O
into
/ˈɪn.tuː/ = PREPOSITION: به, توی, بسوی, نسبت به, در میان, بطرف, اندر, در ظرف;
USER: به, را, را به, را در, به داخل
GT
GD
C
H
L
M
O
introduction
/ˌɪn.trəˈdʌk.ʃən/ = NOUN: مقدمه, معرفی, ابداع, معارفه, دیباچه, معرفی رسمی, اشناسازی, معمول سازی, احدای, فاتحه;
USER: معرفی, مقدمه, مقدمه ای, مقدمه ای بر
GT
GD
C
H
L
M
O
inverter
/inˈvərtər/ = NOUN: معکوس کننده, بر گرداننده;
USER: معکوس کننده, اینورتر, معکوس, جوش اینورتر, اینورتر به
GT
GD
C
H
L
M
O
ion
/ˈaɪ.ɒn/ = NOUN: یون, ذره تبدیل شده به برق;
USER: یون, یونی, یون باتری, یون های, های یون
GT
GD
C
H
L
M
O
is
/ɪz/ = VERB: است، هست;
USER: است, باشد, می باشد, شده است
GT
GD
C
H
L
M
O
it
/ɪt/ = PRONOUN: آن, ان, او, ان چیز, ان جانور;
USER: آن, از آن, در آن, آن را به, به آن
GT
GD
C
H
L
M
O
its
/ɪts/ = PRONOUN: مال آن, مال ان, خودمانی, ... آن;
USER: آن, خود, خود را, آن را, آن در
GT
GD
C
H
L
M
O
joined
/join/ = ADJECTIVE: پیوسته;
USER: پیوسته, پیوست, ملحق, پیوستند, ملحق شده
GT
GD
C
H
L
M
O
kangoo
GT
GD
C
H
L
M
O
kept
/kept/ = VERB: نگاه داشتن, حفظ کردن, ادامه دادن, نگه داری کردن, اداره کردن, مداومت بامری دادن, جلو گیری کردن;
USER: نگهداری می شود, نگه داشته, نگه داشته شود, نگهداری می شوند, نگه داشته شده
GT
GD
C
H
L
M
O
kerb
/kɜːb/ = VERB: محدود کردن, فرو نشاندن, تحت کنترل دراوردن, ممانعت کردن, محکم مهارکردن, دارای دیواره یا حایل کردن;
NOUN: زنجیر, جدول, حاشیه پیاده رو, جلو گیری, عنان, لبه پیاده رو, هویزه, بازداشت;
USER: جدول, محدود کردن, محدود, جلوگیری از, جدول جلوی خانه
GT
GD
C
H
L
M
O
key
/kiː/ = NOUN: کلید, مفتاح, مایه, وسیله راه حل, جزیره کوچک سنگی یا مرجانی, راهنما;
ADJECTIVE: عمده;
VERB: کلید بستن, کلید کردن, کوک کردن, با اچار بستن;
USER: کلید, کلیدی, های کلیدی, کلیدی است, عمده
GT
GD
C
H
L
M
O
keywords
/ˈkiː.wɜːd/ = NOUN: کلمه کلیدی, واژه کلیدی, مفتاح, راهنما;
USER: کلمات کلیدی, کلید واژه ها, از کلمات کلیدی, کلمات کلیدی را, واژه های کلیدی
GT
GD
C
H
L
M
O
kg
= VERB: ضربه زدن به کلید
GT
GD
C
H
L
M
O
kit
/kɪt/ = NOUN: بسته لوازم, سطل, بچه گربه, تغار, چمدان, توشه سرباز, اسباب کار, بنه سفر;
VERB: بچه زاییدن;
USER: کیت, گوشه آشپز, از کیت, کیت های, و کیت
GT
GD
C
H
L
M
O
kw
= USER: کیلو وات, کیلووات, کیلوواتی, وات, کیلو وات می,
GT
GD
C
H
L
M
O
l
= NOUN: دوازدهمین حرف الفبای انگلیسی;
USER: L, ا, از L, L را,
GT
GD
C
H
L
M
O
laboratory
/ˈlabrəˌtôrē/ = NOUN: لابراتوار, ازمایشگاه, ازمونگاه;
USER: لابراتوار, آزمایشگاهی, آزمایشگاه, های آزمایشگاهی, آزمایشگاه های
GT
GD
C
H
L
M
O
laden
/ˈleɪ.dən/ = ADJECTIVE: مملو, پر, سنگین, بارگیری شده, سنگین بار;
USER: پر, مملو, سنگین, بارگیری شده, سنگین بار
GT
GD
C
H
L
M
O
lateral
/ˈlæt.rəl/ = ADJECTIVE: جانبی, عرضی, جنبی, افقی, پهلویی, ضلعی, واقع در خط افقی;
USER: جانبی, لترال, عرضی, جنبی, افقی
GT
GD
C
H
L
M
O
launched
/lɔːntʃ/ = VERB: انداختن, روانه کردن, شروع کردن, پرت کردن, اقدام کردن, پراندن;
USER: راه اندازی, راه اندازی شد, به فضا پرتاب, راه اندازی شده, راه اندازی کرده
GT
GD
C
H
L
M
O
layer
/ˈleɪ.ər/ = NOUN: لایه, قشر, لا, طبقه, چینه, ورقه, ورقه ورقه;
USER: لایه, لایه ی, لایه ای, لایه های, لایه را
GT
GD
C
H
L
M
O
leaving
/lēv/ = ADJECTIVE: عازم;
USER: ترک, کرد و تونست, می روم, را ترک, از ترک
GT
GD
C
H
L
M
O
lecturing
/ˈlek.tʃər/ = VERB: سخنرانی کردن, خطابه گفتن, نطق کردن;
USER: سخنرانی, تدریس, به سخنرانی, روش سخنرانی, و سخنرانی
GT
GD
C
H
L
M
O
length
/leŋθ/ = NOUN: طول, مدت, قد, درازا, امتداد, درجه, مد;
USER: طول, مدت, طول مدت, با طول, به طول
GT
GD
C
H
L
M
O
less
/les/ = ADJECTIVE: کمتر, کمتر, کوچکتر, پست تر, اصغر;
USER: کمتر, کمتری, کمتر از, کمتر است
GT
GD
C
H
L
M
O
lettering
/ˈlet.ər.ɪŋ/ = NOUN: حروف گذاری, علامت گذاری باحروف;
USER: حروف گذاری, با حروف, حروف را, حروف نوشته,
GT
GD
C
H
L
M
O
levels
/ˈlev.əl/ = NOUN: سطح, میزان, تراز, سویه, هم تراز, الت ترازگیری, سطح برابر, هدف گیری, ترازسازی, یک دست;
USER: سطح, سطوح, در سطوح, از سطوح, در سطح
GT
GD
C
H
L
M
O
lever
/ˈliː.vər/ = NOUN: اهرم, دیلم, دسته, بازو, شاهین, میله اهرم;
VERB: اهرم کردن, بااهرم بلند کردن, تبدیل به اهرم کردن;
USER: اهرم, اهرمی, دسته, اهرم را, بازو
GT
GD
C
H
L
M
O
lifts
/lɪft/ = NOUN: برطرف کننده, بالا بر, بلند کننده, مرتفع کننده, متعال کننده;
USER: آسانسور, بالابر, آسانسور و بالابر, پیکربندی دستگاه آسانسور, آسانسور یا بالابر را
GT
GD
C
H
L
M
O
light
/laɪt/ = NOUN: نور, چراغ, پرتو, تابش;
ADJECTIVE: روشن, سبک, کم, خفیف, سبک وزن, اندک, تابان;
VERB: روشن کردن;
USER: نور, سبک, روشن, چراغ, پرتو
GT
GD
C
H
L
M
O
lighter
/ˈlaɪ.tər/ = NOUN: فندک, گیرانه, کبریت, قایق باری;
VERB: با قایق باری کالا حمل کردن;
USER: فندک, سبکتر, سبک تر, سبکتر از, سبکتر است
GT
GD
C
H
L
M
O
limits
/ˈlɪm.ɪt/ = NOUN: حد, حدود, پایان, کنار, اندازه, غایت, وسعت, سابقه;
USER: محدودیت, حدود, محدودیت های, محدوده, محدودیت ها
GT
GD
C
H
L
M
O
liquid
/ˈlɪk.wɪd/ = NOUN: مایع, ابگونه;
ADJECTIVE: سیال, روان, چیز ابکی, نقد شو, پول شدنی, سهل وساده, ابگونه, سائل;
USER: مایع, های مایع, مایع است, مایع به, مایع را
GT
GD
C
H
L
M
O
lithium
/ˈlɪθ.i.əm/ = NOUN: لیتوم;
USER: لیتوم, لیتیوم, لیتیم, های لیتیوم, لیتیم را
GT
GD
C
H
L
M
O
litres
/ˈliː.tər/ = NOUN: لیتر;
USER: لیتر, لیتری, لیتر در, لیتر است, لیتر و
GT
GD
C
H
L
M
O
located
/ləʊˈkeɪt/ = VERB: قرار دادن, تعیین کردن, تعیین محل کردن, مکانیابی کردن, معلوم کردن, مستقر ساختن, جای چیزی را معین کردن;
USER: قرار گرفته است, واقع, واقع شده, قرار دارد, قرار گرفته
GT
GD
C
H
L
M
O
lock
/lɒk/ = NOUN: قفل, مانع, طره گیسو, دسته پشم, چخماق تفنگ, چفت و بست, سد متحرک;
VERB: قفل کردن, قفل شدن, بستن, بغل گرفتن, راکد گذاردن;
USER: قفل, قفل کردن, را قفل, قفل می, قفل شدن
GT
GD
C
H
L
M
O
locked
/lɒk/ = VERB: قفل کردن, قفل شدن, بستن, بغل گرفتن, راکد گذاردن, بوسیله قفل بسته ومحکم شدن;
USER: قفل شده, قفل, قفل شده است, قفل است, قفل می
GT
GD
C
H
L
M
O
logo
/ˈləʊ.ɡəʊ/ = USER: آرم, لوگو, لوگوی, نشان, بیشتر logo
GT
GD
C
H
L
M
O
los
/ˈlaɪ.ləʊ/ = USER: لس, لوس, در لس, جدول لس, در لوس
GT
GD
C
H
L
M
O
low
/ləʊ/ = ADJECTIVE: پایین, کم, اندک, اهسته, افتاده, فروتن, محقر, پست, پست ومبتذل;
ADVERB: پایین;
NOUN: پایین, صدای گاو;
VERB: صدای گاو کردن;
USER: کم, پایین, کم است, پایین است, اندک
GT
GD
C
H
L
M
O
lower
/ˈləʊ.ər/ = ADJECTIVE: پایین تر, پست تر, هوای گرفته و ابری;
NOUN: اخم, ترشرویی;
VERB: کاستن از, پایین اوردن, تخفیف دادن, تنزل دادن, فروکش کردن, اخم کردن, خرد شدن;
USER: کاهش, را کاهش, پایین آوردن, پایین تر است, را کاهش دهد
GT
GD
C
H
L
M
O
luggage
/ˈlʌɡ.ɪdʒ/ = NOUN: توشه, بنه سفر, بنه, جامه دان, بار و بنهء مسافر, بارسفر;
USER: توشه, چمدان, بنه, توشه به, جامه دان
GT
GD
C
H
L
M
O
m
/əm/ = NOUN: سیزدهمین حرف الفبای انگلیسی, هر چیزی بشکل حرف م;
USER: متر, M, م, متر است, M را
GT
GD
C
H
L
M
O
machine
/məˈʃiːn/ = NOUN: ماشین, دستگاه;
VERB: ماشین کردن, با ماشین رفتن;
USER: ماشین, دستگاه, ماشین آلات, و ماشین آلات, ماشین های
GT
GD
C
H
L
M
O
machines
/məˈʃiːn/ = NOUN: ماشین, دستگاه;
USER: ماشین, ماشین های, دستگاه های, و ماشین های, و ماشین آلات
GT
GD
C
H
L
M
O
made
/meɪd/ = ADJECTIVE: ساخته, مصنوع, تربیت شده, معمول;
USER: ساخته, ساخته شده, شده, ساخته شده است, شده است
GT
GD
C
H
L
M
O
magnets
/ˈmæɡ.nət/ = NOUN: مغناطیس, اهن ربا;
USER: آهن ربا, آهنرباهای, آهن رباهای, از آهن ربا, آهن ربا به
GT
GD
C
H
L
M
O
main
/meɪn/ = ADJECTIVE: اصلی, عمده, مهم, نیرومند, تمام, کامل, با اهمیت;
NOUN: دریا;
USER: اصلی, عمده, های اصلی, مهم, اصلی این
GT
GD
C
H
L
M
O
mains
/meɪn/ = NOUN: شاهخط;
USER: شاهخط, برق, سیستم های لوله کشی, برق شبکه
GT
GD
C
H
L
M
O
make
/meɪk/ = NOUN: ساخت, نظیر, ساختمان;
VERB: ساختن, درست کردن, ایجاد کردن, انجام دادن, بوجود اوردن, تصنیف کردن, باعی شدن, وادار یا مجبور کردن, تاسیس کردن, گاییدن;
USER: ساخت, را, ایجاد, ساختن, را در
GT
GD
C
H
L
M
O
management
/ˈmæn.ɪdʒ.mənt/ = NOUN: اداره, مدیران, مدریت, ترتیب, تصدی, کارفرمایی;
USER: اداره, مدیریت, های مدیریت, به مدیریت, مدیران
GT
GD
C
H
L
M
O
market
/ˈmɑː.kɪt/ = NOUN: بازار, مرکز تجارت, محل داد وستد;
VERB: به بازار عرضه کردن, فروختن, در بازار داد و ستد کردن, در معرض فروش قرار دادن;
USER: بازار, در بازار, بازار است, بازار را, بازار به
GT
GD
C
H
L
M
O
maximum
/ˈmæk.sɪ.məm/ = ADJECTIVE: بیشترین, بالاترین, بزرگترین, بیشین;
NOUN: حد اکثر, بیشینه, ماکسیمم, منتها درجه, بزرگترین و بالاترین رقم, منتهی درجه;
USER: بیشترین, بیشینه, حد اکثر, بالاترین, ماکسیمم
GT
GD
C
H
L
M
O
may
/meɪ/ = VERB: میتوان, امکان داشتن, توانایی داشتن, قادر بودن, ایکاش;
USER: ممکن است, ممکن, ممکن است به, ممکن است در
GT
GD
C
H
L
M
O
meanwhile
/ˈmiːn.waɪl/ = ADVERB: ضمنا, در ضمن, در اثناء, در خلال, در این ضمن;
USER: در ضمن, عین حال, در همین حال, در عین حال, ضمنا
GT
GD
C
H
L
M
O
measures
/ˈmeʒ.ər/ = NOUN: اندازه, اقدام, مقیاس, میزان, مقدار, پیمانه, حد, درجه, واحد, تدبیر, پایه, وزن شعر, بحر;
USER: اقدامات, اقداماتی, از اقدامات, اقداماتی را, انجام اقدامات
GT
GD
C
H
L
M
O
mechanical
/məˈkæn.ɪ.kəl/ = ADJECTIVE: مکانیکی, ماشینی, هنرور, غیر فکری;
USER: مکانیکی, های مکانیکی, مکانیکی و, مکانیکی را
GT
GD
C
H
L
M
O
mechanics
/məˈkanik/ = NOUN: مکانیک, علم مکانیک, نیرو برد, علم جراثقال, علمی که درباره اثر نیرو بر اجسام بحی میکند;
USER: مکانیک, مکانیک های, مکانیک ها, علم مکانیک, از مکانیک
GT
GD
C
H
L
M
O
meter
/ˈmiː.tər/ = NOUN: متر, اندازه, مقیاس, کنتور, اندازه گیر, وزن شعر, وسیله اندازهگیری, نظم, مصرف سنج;
VERB: اندازه گیری کردن, با متر اندازه گیری کردن, سنجیدن, بصورت مسجع و مقفی در اوردن;
USER: متر, متری, کنتور, اندازه, اندازه گیر
GT
GD
C
H
L
M
O
method
/ˈmeθ.əd/ = NOUN: روش, متد, شیوه, نوع, طرز, طریقه, سبک, رویه, اسلوب, روند, سیاق, مسلک;
USER: روش, از روش, متد, استفاده از روش, شیوه
GT
GD
C
H
L
M
O
minutes
/ˈmɪn.ɪt/ = NOUN: صورت جلسه;
USER: دقیقه, دقیقه از, دقیقه ی, دقیقه از بازی
GT
GD
C
H
L
M
O
mirrors
/ˈmirər/ = NOUN: اینه, ایینه;
USER: آینه, آینه های, همسان های, آینه ها
GT
GD
C
H
L
M
O
mm
= USER: میلیمتر, میلی متر, متر, میلیمتری, میلی متری
GT
GD
C
H
L
M
O
mode
/məʊd/ = NOUN: طرز, سبک, طریقه, وجه, طریق, اسلوب, رسم, طرز عمل, مقام, فن, طور;
USER: طرز, حالت, در حالت, حالت های, به حالت
GT
GD
C
H
L
M
O
models
/ˈmɒd.əl/ = NOUN: مدل, نمونه, طرح, قالب, سرمشق, نقشه, پیکر;
USER: مدل, مدل های, مدلهای, مدل ها, از مدل
GT
GD
C
H
L
M
O
modes
/məʊd/ = NOUN: طرز, سبک, طریقه, وجه, طریق, اسلوب, رسم, طرز عمل, مقام, فن, طور;
USER: حالت, حالت های, حالتهای, حالات, مدهای
GT
GD
C
H
L
M
O
modules
/ˈmɒd.juːl/ = NOUN: واحد, پیمانه, نمونه, اتاقک, اندازه گیری, حدود, گنجایش, نقشه کوچک, واحد اندازره گیری, مقیاسمدل, قسمتی از سفینه فضایی;
USER: ماژول ها, ماژول, ماژول های, مدول, ماژولهای
GT
GD
C
H
L
M
O
mono
/ˈmɒn.əʊ/ = PREFIX: تک, یک, واحد;
USER: تک, تک رنگ, از مونو, ترن آویزان,
GT
GD
C
H
L
M
O
motor
/ˈməʊ.tər/ = NOUN: موتور, ماشین, اتومبیل, محرک, حرکت دهنده, منبع نیروی مکانیکی;
ADJECTIVE: محرک;
VERB: اتومبیل راندن;
USER: موتور, حرکتی, موتوری, موتور را, موتور و
GT
GD
C
H
L
M
O
motors
/ˈməʊ.tər/ = NOUN: موتور, ماشین, اتومبیل, محرک, حرکت دهنده, منبع نیروی مکانیکی;
USER: موتور, موتورهای, موتورز, موتورها, جنرال موتورز
GT
GD
C
H
L
M
O
mounted
/ˈmaʊn.tɪd/ = ADJECTIVE: سوار شده, نصب شده;
USER: نصب شده, سوار شده, نصب شده است, سوار شده است, نصب شده در
GT
GD
C
H
L
M
O
moves
/muːv/ = NOUN: حرکت, اقدام, نقل مکان, تکان, جنبش, تغییر مکان, نوبت حرکت یابازی;
USER: حرکت می کند, حرکت, حرکت می, حرکت های, حرکت میکند
GT
GD
C
H
L
M
O
much
/mʌtʃ/ = ADVERB: بسیار, خیلی, زیاد, تقریبا, بسی, بفراوانیدور;
ADJECTIVE: بمقدار زیاد, کاملا رشد کرده;
USER: بسیار, خیلی, زیادی, زیاد, از حد
GT
GD
C
H
L
M
O
mud
/mʌd/ = NOUN: گل, لجن, افترا;
VERB: گل الود کردن, تیره کردن;
USER: گل, گلی, لجن, گل و لای, گل و
GT
GD
C
H
L
M
O
n
/en/ = NOUN: چهاردهمین حرف الفبای انگلیسی;
USER: N, نفر, ازت, نامشخص, تعداد
GT
GD
C
H
L
M
O
named
/neɪm/ = ADJECTIVE: نامیده شده;
USER: به نام, نام, با نام, نام برد, نام گرفته است
GT
GD
C
H
L
M
O
near
/nɪər/ = ADJECTIVE: نزدیک, صمیمی;
PREPOSITION: نزدیک, نزد, قریب, سر;
ADVERB: تقریبا, پیش;
VERB: نزدیک شدن;
USER: نزدیک, نزدیکی, در نزدیکی, نزدیک به, تقریبا
GT
GD
C
H
L
M
O
necessary
/ˈnes.ə.ser.i/ = ADJECTIVE: لازم, ضروری, واجب, بایسته, بایا, دروار;
USER: لازم, ضروری, لازم است, لازم را, ضروری است
GT
GD
C
H
L
M
O
needle
/ˈniː.dl̩/ = NOUN: سوزن, عقربه, سوزن سرنگ و گرامافون و غیره;
VERB: سوزن دوزی کردن, با سوزن تزریق کردن, طعنه زدن, اذیت کردن;
USER: سوزن, از سوزن, سوزن را, سوزن در
GT
GD
C
H
L
M
O
needs
/nēd/ = NOUN: نیازها;
ADVERB: لزوما, بر حسب لزوم;
USER: نیازهای, نیاز, نیاز دارد, نیازها, نیاز به
GT
GD
C
H
L
M
O
negative
/ˈneɡ.ə.tɪv/ = ADJECTIVE: منفی, سلبی, نامثبت, غیر مثبت, سالب;
VERB: منفی کردن, خنثی کردن;
USER: منفی, منفی است, منفی را, منفی در, منفی و
GT
GD
C
H
L
M
O
net
/net/ = ADJECTIVE: خالص, ویژه, خرج دررفته, اساسی, اصلی;
NOUN: شبکه, تور, توری, دام, عمده, تار عنکبوت, تور ماهی گیری و امثال ان;
VERB: بدام افکندن, با تور گرفتن, شبکه دار کردن, بتور انداختن;
USER: خالص, شبکه, تور, توری, ویژه
GT
GD
C
H
L
M
O
neutral
/ˈnjuː.trəl/ = ADJECTIVE: خنثی, بی طرف, بدون جانبداری, نادر گیر, بی رنگ;
USER: خنثی, های خنثی, بی طرف, بیطرف, خنثی می
GT
GD
C
H
L
M
O
new
/njuː/ = ADJECTIVE: جدید, تازه, نو, نوین;
ADVERB: جدیدا, اخیرا;
USER: جدید, های جدید, تازه, نو, نوین
GT
GD
C
H
L
M
O
night
/naɪt/ = NOUN: شب, شب هنگام, تاریکی, غروب, برنامه شبانه, خادم حبش, لیل, نزدیک بوقت خواب;
ADJECTIVE: نزدیک بوقت خواب;
USER: شب, در شب, شب را, شب به, شب در
GT
GD
C
H
L
M
O
nm
= USER: نانومتر, نانومتری, نانومتر است, طول موج nm, نانومتر را,
GT
GD
C
H
L
M
O
no
/nəʊ/ = USER: no-particle, no, no, not, ابدا;
NOUN: پاسخ نه;
USER: هیچ, بدون, ندارد, وجود ندارد, بدون هیچ
GT
GD
C
H
L
M
O
noise
/nɔɪz/ = NOUN: سر و صدا, صدا, اختلال, شلوغ, طنین, امد و رفته, فریاد, قیل و قال, پا رازیت, شایعه و تهمت, بانگ, خش خش;
VERB: سروصدا راه انداختن, صدا راه انداختن, سر و صدا و اشوب کردن;
USER: سر و صدا, صدا, سر و صدای, سر و صدا در, اختلال
GT
GD
C
H
L
M
O
normal
/ˈnɔː.məl/ = ADJECTIVE: عادی, طبیعی, معمولی, متوسط, معمول, ساده, به هنجار;
NOUN: هنجار, خط ناظم;
USER: طبیعی, عادی, معمولی, معمول, متوسط
GT
GD
C
H
L
M
O
not
/nɒt/ = USER: not-particle, not, none, not, no, not, not;
USER: نه, نمی, نشده است, نمی کند
GT
GD
C
H
L
M
O
now
/naʊ/ = ADVERB: اکنون, حالا, اینک, فعلا, در این لحظه;
USER: اکنون, حال حاضر, در حال حاضر, هم اکنون, حالا
GT
GD
C
H
L
M
O
number
/ˈnʌm.bər/ = NOUN: شماره, عدد, رقم, عده, نمره, شماره یا عدد;
VERB: شمردن, نمره دادن به, بالغ شدن بر;
USER: شماره, تعداد, عدد, رقم, عده
GT
GD
C
H
L
M
O
objective
/əbˈdʒek.tɪv/ = NOUN: هدف, منظور, مقصود;
ADJECTIVE: عینی, بی طرف, مفعولی, قابل مشاهده, حالت مفعولی, برونی, علمی و بدون نظر خصوصی;
USER: هدف, عینی, هدف از, هدف این, با هدف
GT
GD
C
H
L
M
O
obtained
/əbˈteɪn/ = VERB: گرفتن, فراهم کردن, بدست اوردن, حاصل کردن;
USER: به دست آمده, دست آمده, بدست آمده, دست آمده است, به دست آمده است
GT
GD
C
H
L
M
O
of
/əv/ = PREPOSITION: از, از لحاظ, از طرف, در باره, ز, در جهت, از مبدا, از منشا, در سوی, بوسیله;
USER: از, در, ای از, را از
GT
GD
C
H
L
M
O
off
/ɒf/ = ADJECTIVE: خاموش, دور, دورتر, بی موقع;
PREPOSITION: از روی, بسوی, از محلی بخارج, از یک سو, از کنار;
NOUN: کساد;
USER: خاموش, کردن, خارج, دور, خارج از
GT
GD
C
H
L
M
O
offered
/ˈɒf.ər/ = ADJECTIVE: معروف, پیشکی;
USER: ارائه شده, ارائه, ارائه می, ارائه می گردد, ارائه شده است
GT
GD
C
H
L
M
O
offers
/ˈɒf.ər/ = NOUN: پیشنهاد, ارائه, عرضه, پیشکش, تقدیم;
USER: ارائه می دهد, می دهد, را ارائه می دهد, ارائه می دهد و, ارائه می دهد به
GT
GD
C
H
L
M
O
oil
/ɔɪl/ = NOUN: روغن, نفت, چربی, مواد نفتی, رنگ روغنی, مرهم, نقاشی با رنگ روغنی;
VERB: روغن زدن به, روغن کاری کردن, روغن ساختن;
USER: نفت, روغن, های نفتی, نفت در
GT
GD
C
H
L
M
O
on
/ɒn/ = PREPOSITION: بر, روی, بر روی, به, برای, در باره, بالای, در روی, راجع به, در بر, سر;
ADJECTIVE: روشن;
USER: بر, روی, بر روی, به, برای
GT
GD
C
H
L
M
O
one
/wʌn/ = یکی, تک, یگانه;
PRONOUN: کسی;
NOUN: شخص, آدم, واحد, یک واحد, یک عدد, شخصی, عدد یک, شماره یک, یکی از همان;
USER: یک, یکی, یکی از, کسی, شخص
GT
GD
C
H
L
M
O
only
/ˈəʊn.li/ = ADVERB: فقط, صرفا, فقط بخاطر, بس, محضا;
ADJECTIVE: تنها, یگانه, محض, فرد, بیگانه;
USER: فقط, تنها, تنها در, تنها به
GT
GD
C
H
L
M
O
operating
= ADJECTIVE: عملیاتی;
USER: عملیاتی, عامل, های عملیاتی, های عامل, عامل های
GT
GD
C
H
L
M
O
operation
/ˌɒp.ərˈeɪ.ʃən/ = NOUN: عمل, عملکرد, بهره برداری, عمل جراحی, اداره, گردش, ساخت, گرداندن;
USER: عمل, عملکرد, بهره برداری, عمل جراحی, اداره
GT
GD
C
H
L
M
O
operational
/ˌɒp.ərˈeɪ.ʃən.əl/ = ADJECTIVE: قابل استفاده, موثر, دایر, وابسته به عمل;
USER: قابل استفاده, عملیاتی, های عملیاتی, عملیاتی را, عملیاتی در
GT
GD
C
H
L
M
O
optimal
/ˈɒp.tɪ.məm/ = ADJECTIVE: بهین, مربوط به کمال مطلوب;
USER: بهینه, مطلوب, مطلوب است, بهینه را, مطلوب را
GT
GD
C
H
L
M
O
optimise
= VERB: بهینه ساختن, خوش بین بودن, بهین ساختن;
USER: بهینه سازی, بهینه, به بهینه سازی, برای بهینه سازی, را بهینه سازی,
GT
GD
C
H
L
M
O
or
/ɔːr/ = CONJUNCTION: یا, یا اینکه, چه, خواه, یا انکه;
USER: یا, و یا, یا به, یا در, و یا برای
GT
GD
C
H
L
M
O
order
/ˈɔː.dər/ = NOUN: سفارش, نظم, دستور, ترتیب, نظام, فرمان, راسته, سامان, امر, رتبه;
VERB: مرتب کردن, منظم کردن;
USER: نظم, سفارش, دستور, ترتیب, نظام
GT
GD
C
H
L
M
O
original
/əˈrɪdʒ.ɪ.nəl/ = ADJECTIVE: اصلی, اصل, اصیل, بدیع, ابتکاری, بکر, مبتکر;
NOUN: منبع, عین, سر چشمه;
USER: اصلی, اصل, های اصلی, اصلی را, اصیل
GT
GD
C
H
L
M
O
our
/aʊər/ = PRONOUN: ما, مان, برای ما, مال ما, مال خودمان, متعلق بما, متکی یا مربوط بما, موجود درما;
USER: ما, ما را, های ما, ما در, ما به
GT
GD
C
H
L
M
O
output
/ˈaʊt.pʊt/ = NOUN: تولید, بازده, محصول, برونداد;
USER: تولید, خروجی, بازده, محصول, برونداد
GT
GD
C
H
L
M
O
overall
/ˌəʊ.vəˈrɔːl/ = ADVERB: روی هم رفته, سرتاسر, همه جا;
ADJECTIVE: سراسر, شامل همه چیز;
NOUN: لباس کار, بالا پوش;
USER: به طور کلی, کلی, طور کلی, دهی بندی, های کلی
GT
GD
C
H
L
M
O
owners
/ˈəʊ.nər/ = NOUN: مالک, دارنده, خواجه;
USER: صاحبان, مالکان, دارندگان, از صاحبان, به صاحبان
GT
GD
C
H
L
M
O
owning
/əʊn/ = VERB: داشتن, دارا بودن, مال خود داشتن, اقرار کردن;
USER: داشتن, مالک, صاحب, دار
GT
GD
C
H
L
M
O
p
/piː/ = NOUN: شانزدهمین حرف الفبای زبان انگلیسی;
USER: ص, P, فسفر, بود, سرنشین
GT
GD
C
H
L
M
O
pack
/pæk/ = NOUN: بسته, دسته, کوله پشتی, بقچه, گروه, یک بسته, یک دست ورق بازی, ملافه;
VERB: بسته کردن, بسته بندی کردن, قرار دادن, توده کردن, بزور چپاندن, بار کردن, بردن;
USER: بسته, دسته, بسته کردن, کوله پشتی, بسته بندی کردن
GT
GD
C
H
L
M
O
package
/ˈpæk.ɪdʒ/ = NOUN: بسته, عدل, قوطی, بستهبندی کردن;
USER: بسته, بسته بندی, بسته های, بسته ی, بسته به
GT
GD
C
H
L
M
O
packs
/pæk/ = NOUN: بسته, دسته, کوله پشتی, بقچه, گروه, یک بسته, یک دست ورق بازی, ملافه;
USER: بسته, بستههای, بسته های, بسته بندی, واژهنامهها و بستههای
GT
GD
C
H
L
M
O
panel
/ˈpæn.əl/ = NOUN: تابلو, هیئت, قطعه, تشک, صفحه هيئت, قاب سقف, قاب عکس, نقاشی بروی تخته, نقوش حاشیه دار کتاب, اعضای هيئت منصفه, قطعه مستطیلی شکل, عرق گیر, فرست هيئت یاعدهای کهبرای انجام خدمتی امادهاند, قسمت جلوی پیشخوان اتومبیل و هواپیماوغیره;
VERB: قاب گذاردن, حاشیه زدن به;
USER: تابلو, پانل, پنل, پانل های, هیئت
GT
GD
C
H
L
M
O
paper
/ˈpeɪ.pər/ = NOUN: مقاله, کاغذ, روزنامه, ورقه, ورق کاغذ, جواز, پروانه;
VERB: روی کاغذ نوشتن, با کاغذ پوشاندن;
USER: مقاله, کاغذ, مقاله به, روزنامه
GT
GD
C
H
L
M
O
parameters
/pəˈræm.ɪ.tər/ = NOUN: پارامتر, مقدار معلوم و مشخص, مقداری از یک مدار, نسبت میان تقاطع دو سطح;
USER: پارامترهای, پارامتر, پارامترها, پارامتر های, پارامتر ها
GT
GD
C
H
L
M
O
park
/pɑːk/ = NOUN: پارک, گردشگاه, باغ ملی, پردیز, شکارگاه محصور;
VERB: درماندگاه اتومبیل نگاهداشتن, اتومبیل را پارک کردن, قرار دادن;
USER: پارک, پارک های, پارک در, پارک را, پارک به
GT
GD
C
H
L
M
O
parking
/ˈpɑː.kɪŋ/ = NOUN: پارکینگ, ماندگاه, توقفگاه بی سقف;
USER: پارکینگ, پارکینگ در, پارکینگ به, پارکینگ ها, پارکینگ های
GT
GD
C
H
L
M
O
particularly
/pə(r)ˈtikyələrlē/ = ADVERB: منحصرا;
USER: ویژه, خصوص, به خصوص, به ویژه, به ویژه در
GT
GD
C
H
L
M
O
passenger
/ˈpæs.ən.dʒər/ = NOUN: مسافر, رونده, گذرگر;
ADJECTIVE: مسافرتی;
USER: مسافر, مسافری, های مسافری, های سواری, مسافر و
GT
GD
C
H
L
M
O
pavements
/ˈpeɪv.mənt/ = NOUN: پیاده رو, سنگ فرش, کف خیابان;
USER: پیاده رو, روسازی, آسفالت, روسازی های, آسفالت و بتن
GT
GD
C
H
L
M
O
payload
/ˈpeɪ.ləʊd/ = NOUN: ظرفیت ترابری, اجناس مقرون بصرفه برای حمل و نقل;
USER: ظرفیت ترابری, اجناس مقرون بصرفه برای حمل و نقل, حمل بار, محموله بار, اجناس مقرون بصرفه
GT
GD
C
H
L
M
O
peak
/piːk/ = NOUN: قله, نوک, راس, حد اکثر, ستیغ, کلاه نوک تیز, منتها درجه, کاکل;
VERB: به قله رسیدن, دزدیدن, تیز شدن, بصورت نوک تیز درامدن, به نقطه اوج رسیدن, نحیف شدن;
USER: قله, اوج, پیک, به اوج, نقطه اوج
GT
GD
C
H
L
M
O
pedal
/ˈped.əl/ = NOUN: پدال, رکاب, جاپایی;
VERB: پا زدن, رکاب زدن;
ADJECTIVE: پایی, وابسته به رکاب;
USER: پدال, رکاب, رکاب زدن, پا زدن, جاپایی
GT
GD
C
H
L
M
O
performance
/pəˈfɔː.məns/ = NOUN: کارایی, اجرا, انجام, ساخت, نمایش, شاهکار, ایفا, کار برجسته;
USER: کارایی, عملکرد, انجام, اجرا, با کارایی
GT
GD
C
H
L
M
O
performances
/pəˈfɔː.məns/ = NOUN: کارایی, اجرا, انجام, ساخت, نمایش, شاهکار, ایفا, کار برجسته;
USER: اجرای, اجراهای, عملکرد, اجرای برنامه, اجرای برنامه های
GT
GD
C
H
L
M
O
performed
/pəˈfɔːm/ = VERB: انجام دادن, اجرا کردن, کردن, بجا آوردن, بازی کردن, نمایش دادن, ایفا کردن;
USER: انجام, انجام شده, انجام می, انجام می شود
GT
GD
C
H
L
M
O
ph
/ˌpiːˈeɪtʃ/ = USER: PH, PH را, ph به
GT
GD
C
H
L
M
O
phd
/ˌpiː.eɪtʃˈdiː/ = USER: دکتری, دکترا, دکترای, دکترای تخصصی, دکتری تخصصی
GT
GD
C
H
L
M
O
placed
/pleɪs/ = VERB: قرار دادن, جای دادن, گماردن, گذاشتن, در محلی گذاردن;
USER: قرار داده شده, قرار داده, قرار می گیرد, قرار داده است, قرار گرفته است
GT
GD
C
H
L
M
O
plant
/plɑːnt/ = NOUN: کارخانه, گیاه, دستگاه, نهال, نبات, رستنی, ماشین, ماشینالات کارخانه;
VERB: کاشتن, غرس کردن, منصوب نمودن, کشت و زرع کردن, نهال زدن, مستقر کردن, در زمین قرار دادن;
USER: گیاه, کارخانه, گیاهی, دستگاه, بوته در
GT
GD
C
H
L
M
O
platform
/ˈplæt.fɔːm/ = NOUN: مرام, سطح مذاکره, برنامه کار نامزدهای انتخاباتی, بنیاد یا اساس چیزی, سطح فکر, کف کلفت, بلندی قسمتی از کف سالن یا محلی;
USER: بستر های نرم افزاری, پلت فرم, پلت فرم های, پلت فرم به, های پلت فرم
GT
GD
C
H
L
M
O
plug
/plʌɡ/ = VERB: برق وصل کردن, تیر زدن, بستن, توپی گذاشتن, قاچ کردن, در چیزی را گرفتن;
NOUN: دو شاخه, قاچ, توپی, سر, شیر, سوراخ گیر, در, قاش, دوشاخه کلید اتصال, سربطری;
USER: دو شاخه, پلاگین, برق وصل کردن, پلاگین های, به برق وصل
GT
GD
C
H
L
M
O
plugged
/plʌɡ/ = VERB: برق وصل کردن, تیر زدن, بستن, توپی گذاشتن, قاچ کردن, در چیزی را گرفتن;
USER: وصل, متصل, وصل شده, برق وصل, متصل شده
GT
GD
C
H
L
M
O
pollution
/pəˈluː.ʃən/ = NOUN: الودگی, کثافت, لوی, نا پاکی;
USER: آلودگی, آلودگی هوا, آلودگی های, آلودگی را, از آلودگی
GT
GD
C
H
L
M
O
position
/pəˈzɪʃ.ən/ = NOUN: موقعیت, مکان, موضع, جایگاه, وضعیت, مقام, محل, وضع, شغل, مسند, مرتبه, نهش;
VERB: موضعی کردن, مقام یافتن, قرار دادن یا گرفتن;
USER: موقعیت, موضع, جایگاه, وضعیت, مقام
GT
GD
C
H
L
M
O
positions
/pəˈzɪʃ.ən/ = NOUN: موقعیت, مکان, موضع, جایگاه, وضعیت, مقام, محل, وضع, شغل, مسند, مرتبه, نهش;
USER: موقعیت, مواضع, پوزیشن, پوزیشن های, موقعیت های
GT
GD
C
H
L
M
O
possible
/ˈpɒs.ə.bl̩/ = ADJECTIVE: ممکن, امکان پذیر, محتمل, مقدور, میسر, شدنی, بالقوه;
NOUN: امکان;
USER: ممکن, امکان, امکان پذیر, محتمل, میسر
GT
GD
C
H
L
M
O
power
/paʊər/ = NOUN: قدرت, برق, توان, نیرو, اقتدار, حکومت, زور, سلطه, عظمت, برتری, نیرومندی;
VERB: نیرو بخشیدن به;
USER: قدرت, برق, توان, قدرت را, نیرو
GT
GD
C
H
L
M
O
powered
/-paʊəd/ = ADJECTIVE: خود رو;
USER: صفحه, پیگیری, طراحی, طراحی شده
GT
GD
C
H
L
M
O
powerful
/ˈpaʊə.fəl/ = ADJECTIVE: قوی, نیرومند, مقتدر, پر زور;
USER: قوی, قدرتمند, قدرتمند است, نیرومند, مقتدر
GT
GD
C
H
L
M
O
practical
/ˈpræk.tɪ.kəl/ = ADJECTIVE: عملی, کابردی, بکار خور;
NOUN: اهل عمل;
USER: عملی, های عملی, عملی است, عملی در, عملی را
GT
GD
C
H
L
M
O
pre
/priː-/ = USER: قبل, پیش, قبل از, از پیش, پیش از
GT
GD
C
H
L
M
O
presence
/ˈprez.əns/ = NOUN: حضور, پیشگاه, مجاورت, محضر, در نظر مجسم کننده, وقوع و تکرار, پیش;
USER: حضور, وجود, با حضور, به حضور
GT
GD
C
H
L
M
O
present
/ˈprez.ənt/ = ADJECTIVE: حاضر, موجود, فعلی, اکنون;
NOUN: هدیه, زمان حال, تقدیم, زمان حاضر, تحفه, اهداء, پیشکش, سفته;
USER: ارائه, حال حاضر, در حال حاضر, را ارائه, ارائه می
GT
GD
C
H
L
M
O
presented
/prɪˈzent/ = ADJECTIVE: معروف, پیشکشی, معروض علیه;
USER: معرفی, ارائه, معرفی شده, معرفی شده اند, ارائه می
GT
GD
C
H
L
M
O
presents
/ˈprez.ənt/ = NOUN: هدیه, زمان حال, تقدیم, زمان حاضر, تحفه, اهداء, پیشکش, سفته, عطا, بخشش, سوقات, ره اورد, عطیه;
USER: هدیه, ارائه, هدایای, ارائه می, هدایایی
GT
GD
C
H
L
M
O
presses
/pres/ = NOUN: پرس, مطبوعات, فشار, چاپ, جراید, ازدحام, منگنه, جمعیت, ماشین فشار, ماشین چاپ, مطبعه, دستگاه پرس;
USER: پرس, پرس های, دستگاه های پرس, های پرس, برای پرس
GT
GD
C
H
L
M
O
previous
/ˈpriː.vi.əs/ = ADJECTIVE: قبلی, پیشین, جلوتر, سابقی, اسبقی, مقدم;
USER: قبلی, های قبلی, پیشین, مورد قبلی, قبلی را
GT
GD
C
H
L
M
O
principle
/ˈprɪn.sɪ.pl̩/ = NOUN: اصل, قاعده, قاعده کلی, حقیقت, منشاء, مبدا, مبادی واصول, طریقت, سر چشمه, قانون یا اصلی علمی یا اخلاقی;
USER: اصل, اصول, قاعده, اصل را, اصل است
GT
GD
C
H
L
M
O
prof
/prɒf/ = USER: پروفسور, استاد, پرفسور, استاد از
GT
GD
C
H
L
M
O
professor
/prəˈfes.ər/ = NOUN: استاد, پرفسور, مدرس, معلم دبیرستان یا دانشکده;
USER: استاد, پروفسور, استاد دانشگاه, پرفسور
GT
GD
C
H
L
M
O
programme
/ˈprəʊ.ɡræm/ = NOUN: برنامه, پروگرام, دستور, مرام, نقشه, دستور کار, روش کار;
VERB: برنامه نوشتن, برنامه تهیه کردن, برنامه دار کردن;
USER: برنامه, برنامه های, برنامه ای, برنامه را, برنامه به
GT
GD
C
H
L
M
O
project
/ˈprɒdʒ.ekt/ = NOUN: پروژه, طرح, نقشه, پروژه افکندن;
VERB: طرح ریختن, نقشه کشیدن, طرح ریزی کردن, برجسته بودن, پیش افکندن, پرتاب کردن;
USER: پروژه, طرح, پروژه های, پروژه را, پروژه به
GT
GD
C
H
L
M
O
projects
/ˈprɒdʒ.ekt/ = NOUN: پروژه, طرح, نقشه, پروژه افکندن;
USER: پروژه, پروژه های, پروژه ها, ها طرح های, از پروژه
GT
GD
C
H
L
M
O
propeller
/prəˈpel.ər/ = NOUN: پروانه, پروانه هواپیما وکشتی وغیره;
USER: پروانه, ملخ, پیچ, پیچ هواپیما
GT
GD
C
H
L
M
O
propulsion
/prəˈpʌl.ʃən/ = NOUN: نیروی محرکه, راندن, دفع;
USER: نیروی محرکه, رانش, راندن, پیش رانش از سوخت, دفع
GT
GD
C
H
L
M
O
provide
/prəˈvaɪd/ = VERB: تهیه کردن, تدارک دیدن, میسر ساختن, مجهز کردن, وسیله فراهم کردن, مقرر داشتن, اماده کردن, تهیه دیدن, تامین کردن، توشه دادن;
USER: ارائه, فراهم, را فراهم, فراهم می, فراهم کند
GT
GD
C
H
L
M
O
provides
/prəˈvaɪd/ = VERB: تهیه کردن, تدارک دیدن, میسر ساختن, مجهز کردن, وسیله فراهم کردن, مقرر داشتن, اماده کردن, تهیه دیدن, تامین کردن، توشه دادن;
USER: فراهم می کند, فراهم می, را فراهم, را فراهم می کند, را فراهم می
GT
GD
C
H
L
M
O
pseudo
/ˈso͞odō/ = PREFIX: کاذب, ساختگی, دروغ;
USER: شبه, کاذب, کاذب مختلف, توتهای کاذب, ساختگی و دروغین
GT
GD
C
H
L
M
O
public
/ˈpʌb.lɪk/ = ADJECTIVE: عمومی, همگانی, اجتماعی, همگان, ملی, اشکار;
NOUN: عامه, مردم, عموم;
USER: عمومی, مردم, عموم, عامه, همگانی
GT
GD
C
H
L
M
O
pulled
/pʊl/ = VERB: کشیدن, کندن, کشیدن دندان, پشم کندن از, چیدن, بطرف خود کشیدن;
USER: کشیده, کشیده می, بیرون کشیده, کشیده شده, کشیده و
GT
GD
C
H
L
M
O
pump
/pʌmp/ = NOUN: تلمبه, تلمبه زنی, صدای تلمبه, تپش, تپ تپ;
VERB: با تلمبه خالی کردن, با تلمبه باد کردن, تلمبه زدن, سر و گوش آب دادن;
USER: تلمبه, با تلمبه خالی کردن, با تلمبه باد کردن, تلمبه زنی, تلمبه زدن
GT
GD
C
H
L
M
O
pumps
/pʌmp/ = NOUN: کفش سبک زنانه;
USER: پمپ, پمپ های, پمپ ها, پمپهای, پمپ به
GT
GD
C
H
L
M
O
quick
/kwɪk/ = ADJECTIVE: سریع, فوری, تند, چابک, زنده, چست, سریع السیر, فرز, جلد, سرزنده, سبک;
USER: سریع, میانبر, سریع است, سریع و, های سریع
GT
GD
C
H
L
M
O
r
/ɑr/ = USER: R, R در, R را, r به,
GT
GD
C
H
L
M
O
radiator
/ˈreɪ.di.eɪ.tər/ = NOUN: رادیاتور, خنک کننده, تشعشع کننده, دما تاب, گرما تاب, خنک کن بخاری;
USER: رادیاتور, خنک کننده, تشعشع کننده, دما تاب, گرما تاب
GT
GD
C
H
L
M
O
rails
/reɪl/ = NOUN: نرده, توبیخ, ریل خط آهن, خط اهن;
USER: ریل, ریل های, ریل ها, ریل به, ریل راه آهن
GT
GD
C
H
L
M
O
range
/reɪndʒ/ = NOUN: محدوده, برد, حدود, حوزه, تیر رس, رسایی, دسترسی, خط مبنا, منحنی مبنا, چشم رس;
VERB: تغییر کردن, در صف اوردن, اراستن, مرتب کردن, میزان کردن, سیر و حرکت کردن;
USER: محدوده, دامنه, برد, حدود, در محدوده
GT
GD
C
H
L
M
O
rare
/reər/ = ADJECTIVE: نادر, کمیاب, نایاب, کم, رقیق, خام, غریب, لطیف, نیم پخته;
USER: نادر, کمیاب, نادر است, کم, نایاب
GT
GD
C
H
L
M
O
rate
/reɪt/ = NOUN: نرخ, میزان, سرعت, روش, درچند;
VERB: سنجیدن, ارزیابی کردن, نرخ بستن بر چیزی, بها گذاشتن بر, بر اورد کردن, شمردن;
USER: نرخ, میزان, سرعت, ضربان, تعداد ضربان
GT
GD
C
H
L
M
O
rates
/reɪt/ = NOUN: نرخ, میزان, سرعت, روش, درچند;
USER: نرخ, نرخ های, میزان, نرخهای, نرخ ها
GT
GD
C
H
L
M
O
real
/rɪəl/ = ADJECTIVE: واقعی, حقیقی, راستین, عملی, طبیعی, موجود, حسابی, غیر مصنوعی, بی خدشه, صمیمی;
NOUN: ریل, اصل;
USER: واقعی, حقیقی, واقعی است, های واقعی, واقعی را
GT
GD
C
H
L
M
O
realized
/ˈrɪə.laɪz/ = VERB: تحقق بخشیدن, پی بردن, فهمیدن, تحقق یافتن, درک کردن, قوه اوردن, واقعی کردن, دریافتن, نقد کردن;
USER: متوجه, تحقق, متوجه شدم, متوجه شد, تحقق یابد
GT
GD
C
H
L
M
O
realizes
/ˈrɪə.laɪz/ = VERB: تحقق بخشیدن, پی بردن, فهمیدن, تحقق یافتن, درک کردن, دریافتن, قوه اوردن, واقعی کردن, نقد کردن;
USER: متوجه, متوجه می, درک, متوجه می شود, متوجه میشود
GT
GD
C
H
L
M
O
rear
/rɪər/ = NOUN: عقب, پشت, دنبال;
VERB: پروردن, تربیت کردن, بلند کردن, افراشتن, نمودار شدن;
USER: عقب, پشت, های عقب, عقب است
GT
GD
C
H
L
M
O
receives
/rɪˈsiːv/ = USER: دریافت, دریافت می, را دریافت, دریافت می کند, را دریافت می
GT
GD
C
H
L
M
O
recovered
/rɪˈkʌv.ər/ = VERB: بهبود یافتن, شفاء یافتن, ترمیم شدن, دوباره بدست اوردن, باز یافتن, بهبودی یافتن, بهوش امدن, دریافت کردن;
USER: بازیافت, بهبود, بهبود یافتند, بازیافت شود, بهبود یافت
GT
GD
C
H
L
M
O
recovery
/rɪˈkʌv.ər.i/ = NOUN: بهبود, بهبودی, ترمیم, جبران, وصول, حصول, استرداد, بهوش امدن, باز یافت, تحصیل چیزی, بخودایی;
USER: بهبود, بهبودی, بازیافت, های بازیابی, ریکاوری
GT
GD
C
H
L
M
O
recuperation
/rɪˈkuː.pər.eɪt/ = NOUN: نیروی تازه, بهبودی, رمق تازه;
USER: بهبودی, نیروی تازه, والانتعاش, تجدید قوا, رمق تازه
GT
GD
C
H
L
M
O
red
/red/ = ADJECTIVE: قرمز, سرخ, قزل, انقلابی, برنگ خون;
NOUN: کمونیست;
USER: قرمز, رنگ قرمز, سرخ, های قرمز, قرمز رنگ
GT
GD
C
H
L
M
O
reducer
/rɪˈdʒuː.sər/ = NOUN: کاهنده, تقلیل دهنده, عامل کم کننده, احیا کننده;
USER: کاهنده, کاهش, کاهش دهنده, احیا, عامل کم,
GT
GD
C
H
L
M
O
reducing
/rɪˈdjuːs/ = VERB: کاستن, کاستن, کم کردن, تقلیل دادن, تنزل دادن, ساده کردن, استحاله کردن, مطیع کردن, خرد کردن, خرد ساختن;
USER: کاهش, را کاهش, کاهش می, برای کاهش, در کاهش
GT
GD
C
H
L
M
O
reduction
/rɪˈdʌk.ʃən/ = NOUN: کاهش, تقلیل, اختصار, احیا, تنزیل, ساده سازی, تبدیل, احاله;
USER: کاهش, تقلیل, باعث کاهش, به کاهش, موجب کاهش
GT
GD
C
H
L
M
O
references
/ˈref.ər.əns/ = NOUN: ارجاع, مراجعه, رجوع, عطف, کتاب بس خوان, باز گشت, کتاب مخصوص مراجعات علمی وادبی و غیره;
USER: منابع, مراجع, ارجاعات, عبانم, رفرانس ها
GT
GD
C
H
L
M
O
regeneration
/rɪˈdʒen.ər.eɪt/ = NOUN: باززایی, احیاء, اصلاح, نوزایش, تهذیب اخلاق, باز زاد;
USER: باززایی, بازسازی, احیاء, زادآوری, رژنراسیون
GT
GD
C
H
L
M
O
relief
/rɪˈliːf/ = NOUN: تسکین, کمک, راحتی, برجستگی, اعانه, ترمیم, جبران, حجاری برجسته, گره گشایی, جانشین, فراغت;
ADJECTIVE: تسکینی;
USER: تسکین, کمک, امداد رسانی, راحتی, جبران
GT
GD
C
H
L
M
O
remaining
/rɪˈmeɪ.nɪŋ/ = ADJECTIVE: باقی مانده, مانده;
USER: باقی مانده, های باقی مانده, مانده, باقی مانده را, باقی مانده در
GT
GD
C
H
L
M
O
remains
/rɪˈmeɪnz/ = NOUN: باقی, بقایا;
USER: باقی, باقی مانده, باقی می ماند, باقی مانده است, باقی میماند
GT
GD
C
H
L
M
O
renewable
/rɪˈnjuː.ə.bl̩/ = ADJECTIVE: تجدید شدنی;
USER: تجدید شدنی, تجدید پذیر, های تجدید پذیر, های تجدیدپذیر, تجدید پذیر است
GT
GD
C
H
L
M
O
repair
/rɪˈpeər/ = NOUN: تعمیر, مرمت, اصلاح;
VERB: جبران کردن, دوباره دایر کردن, تعمیر کردن, مرمت کردن, عازم شدن;
USER: تعمیر, ترمیم, مرمت, تعمیر و, اصلاح
GT
GD
C
H
L
M
O
reparation
/ˌrep.əˈreɪ.ʃən/ = NOUN: غرامت, تاوان, عوض, تعمیر, اصلاح, غرامت جنگی, جبران غرامت;
USER: غرامت, تعمیر, جبران خسارت, جبران, غرامت جنگی
GT
GD
C
H
L
M
O
replaced
/rɪˈpleɪs/ = VERB: جایگزین کردن, عوض کردن, تعویض کردن, چیزی را تعویض کردن, جابجا کردن;
USER: جایگزین, به جای, جایگزین شده, جایگزین می, را جایگزین
GT
GD
C
H
L
M
O
represents
/ˌrep.rɪˈzent/ = VERB: نشان دادن, نمایش دادن, بیان کردن, نمایاندن, وانمود کردن, نماینده بودن, نمایندگی کردن;
USER: نشان دهنده, را نشان, نشان می, را نشان می, نشان می دهد
GT
GD
C
H
L
M
O
require
/rɪˈkwaɪər/ = VERB: نیاز داشتن, لازم بودن, لازم داشتن, لازم دانستن, خواستن, مستلزم بودن;
USER: نیاز, نیاز به, نیازمند, نیاز داشته, نیاز دارند
GT
GD
C
H
L
M
O
research
/ˈrēˌsərCH,riˈsərCH/ = NOUN: تحقیق, پژوهش, جستجو, تتبع, کاوش, تفحص, تجسس;
VERB: پژوهش کردن, پژوهیدن;
USER: پژوهش, تحقیقات, تحقیق, تحقیقاتی, پژوهش های
GT
GD
C
H
L
M
O
responsive
/rɪˈspɒn.sɪv/ = ADJECTIVE: واکشنی, علاقمند و متوجه;
USER: پاسخگو, پاسخ, جوابگو, پاسخگو به, و پاسخگو
GT
GD
C
H
L
M
O
restrictions
/rɪˈstrɪk.ʃən/ = NOUN: محدودیت, تحدید, انحصار, تضییق, جلو گیری;
USER: محدودیت, محدودیت های, محدودیتهای, محدودیت ها, اعمال محدودیت
GT
GD
C
H
L
M
O
results
/rɪˈzʌlt/ = NOUN: نتیجه, حاصل, اثر, پی امد, دست اورد, بر امد;
USER: نتایج, نتایج حاصل
GT
GD
C
H
L
M
O
reveals
/rɪˈviːl/ = USER: نشان می دهد, آشکار می سازد, نشان می دهد که, را نشان می دهد, را آشکار می سازد
GT
GD
C
H
L
M
O
reverse
/rɪˈvɜːs/ = ADJECTIVE: معکوس, وارونه, معکوس کننده;
NOUN: پشت, پشت, شکست, بدبختی;
VERB: وارونه کردن, برگشتن, پشت و رو کردن, نقض کردن, واژگون کردن, بر گرداندن;
USER: معکوس, معکوس کردن, وارونه, معکوس می, معکوس می باشد
GT
GD
C
H
L
M
O
revised
/rɪˈvaɪzd/ = ADJECTIVE: تجدید نظر شده;
USER: تجدید نظر شده, تجدید نظر, تجدید نظر قرار, مورد تجدید نظر قرار, تجدید نظر در
GT
GD
C
H
L
M
O
ride
/raɪd/ = NOUN: سواری, گردش سواره;
VERB: سوار شدن, سواری کردن, جماع کردن;
USER: سوار شدن, سوار, سواری, سوار شدن به, را سوار
GT
GD
C
H
L
M
O
road
/rəʊd/ = NOUN: جاده, راه, مسیر, خیابان, خط, طریق, راه اهن;
ADJECTIVE: بجاده;
USER: جاده, راه, جاده ها, مسیر, خیابان
GT
GD
C
H
L
M
O
roads
/rəʊd/ = NOUN: جاده, راه, مسیر, خیابان, خط, طریق, راه اهن;
USER: جاده ها, جاده, جاده های, سرک ها, سرک های
GT
GD
C
H
L
M
O
roll
/rəʊl/ = NOUN: گردش, نورد, فهرست, غلتک, چرخش, صورت, لوله, غل, توپ;
VERB: غلتیدن, غلتاندن, پیچیدن;
USER: چرخش, غلتیدن, غلتک, لوله, غلتاندن
GT
GD
C
H
L
M
O
romanian
/rʊˈmeɪ.ni.ən/ = NOUN: زبان رومانی, اهل رومانی
GT
GD
C
H
L
M
O
roof
/ruːf/ = NOUN: سقف, بام, طاق, بام خانه, پوشش, مسکن;
VERB: منزل دادن, طاق زدن, سقف دار کردن;
USER: سقف, بام, پشت بام, طاق, سقف به
GT
GD
C
H
L
M
O
rotor
/ˈrəʊ.tər/ = NOUN: چرخان, قسمت گردنده ماشین, بردار ثابت;
USER: چرخان, روتور, روتور در, روتور از, روتور را
GT
GD
C
H
L
M
O
rpm
/ˌɑː.piːˈem/ = USER: دور در دقیقه, دور بر دقیقه, دور rpm, سرعت rpm, دور در دقیقه است
GT
GD
C
H
L
M
O
running
/ˈrʌn.ɪŋ/ = ADJECTIVE: جاری, دونده, مداوم, مناسب برای مسابقه دو, پویا;
USER: جاری, حال اجرا, در حال اجرا, حال اجرا است, حال اجرا در
GT
GD
C
H
L
M
O
s
= NOUN: نوزدهمین حرف الفبای انگلیسی;
USER: بازدید کنندگان, ها, کنندگان, ثانیه
GT
GD
C
H
L
M
O
safety
/ˈseɪf.ti/ = NOUN: ایمنی, امنیت, سلامت, بی خطری, محفوظیت;
USER: ایمنی, امنیت, سلامت, ایمنی در, از ایمنی
GT
GD
C
H
L
M
O
same
/seɪm/ = ADJECTIVE: همان, یکسان, شبیه, همان کار, همان چیز, همان جور, عینا مثل هم, بهمان اندازه, یک نواخت;
USER: همان, مشابه, یکسان, به همان, در همان
GT
GD
C
H
L
M
O
sand
/sænd/ = NOUN: ماسه, شن, ریگ, شن کرانه دریا;
VERB: سنباده زدن, شن پاشیدن, شن مال یا ریگمال کردن;
USER: شن, ماسه, شن و ماسه, ریگ
GT
GD
C
H
L
M
O
satisfaction
/ˌsæt.ɪsˈfæk.ʃən/ = NOUN: رضایت, ارضاء, رضامندی, خرسندی, خوشنودی, اقناع, خوشحالی;
USER: رضایت, جلب رضایت, رضایت از, رضایت مندی, از رضایت
GT
GD
C
H
L
M
O
schneider
= USER: اشنایدر, SCHNEIDER, های SCHNEIDER, اشنایدر را, اشنایدر در
GT
GD
C
H
L
M
O
seats
/siːt/ = NOUN: صندلی, مقر, جا, جایگاه, مسند, مرکز, نیمکت, نشیمن, نشیمن گاه, کفل, سرین, محل اقامت, مدار, مستقر;
USER: صندلی, کرسی, صندلی های, کرسی های, کرسی ها
GT
GD
C
H
L
M
O
second
/ˈsek.ənd/ = ADJECTIVE: دوم, دومی, مجدد;
NOUN: ثانیه, لحظه, second, دوم شدن, تایید کردن, درجه دوم بودن, پشتیبانی کردن;
USER: دوم, ثانیه, دومی, دوم به
GT
GD
C
H
L
M
O
secondary
/ˈsek.ən.dri/ = ADJECTIVE: ثانوی, دوم, فرعی, کمکی, ثانیوی, حاکی از زمان گذشته;
USER: دوم, ثانویه, متوسطه, ثانوی, فرعی
GT
GD
C
H
L
M
O
selector
/sɪˈlek.tər/ = NOUN: گزینشگر, انتخاب کننده, گزیننده, گلچین کننده;
USER: انتخاب کننده, انتخاب, انتخابگر, گزینشگر, انتخابگر را
GT
GD
C
H
L
M
O
semi
/ˈsem.i/ = NOUN: نصف شده;
USER: نیمه, شبه, های نیمه, مرحله نیمه, نیمه تمام
GT
GD
C
H
L
M
O
serial
/ˈsɪə.ri.əl/ = ADJECTIVE: سریال, نوبتی, پیاپی, ردیفی, ردهای, دوری, ترتیبی, جزء بجزء;
NOUN: نشریه;
USER: سریال, های سریال, سریال را, سریال های
GT
GD
C
H
L
M
O
serves
/sɜːv/ = USER: در خدمت, خدمت, خدمت می کند, عمل می کند, خدمت می
GT
GD
C
H
L
M
O
servo
/ˈsərvō/ = NOUN: فرمان یار;
USER: سروو, به سروو, سرو مکانیسم, از سروو, سرو,
GT
GD
C
H
L
M
O
setting
/ˈset.ɪŋ/ = NOUN: محیط, زمینه, موقعیت, نشاندن, اهنگ, جای نگین, کار گذاری, وضع ظاهر, قرار گاه;
USER: زمینه, تنظیم, راه, تعیین, محیط
GT
GD
C
H
L
M
O
shaft
/ʃɑːft/ = NOUN: محور, میله, میل, چاه, استوانه, بدنه, گلوله, ستون, چوبه, پرتو, چوب;
VERB: تیر انداختن;
USER: محور, میل, میله, استوانه, چاه
GT
GD
C
H
L
M
O
shafts
/ʃɑːft/ = NOUN: محور, میله, میل, چاه, استوانه, بدنه, گلوله, ستون, چوبه, پرتو, چوب, قلم;
USER: شفت, شافت, شفت ها, شفت های
GT
GD
C
H
L
M
O
shock
/ʃɒk/ = NOUN: تکان, هول, تلاطم, صدمه, توده, هراس ناگهانی, لطمه;
VERB: تکان دادن, ترساندن, توده کردن, تکان سخت خوردن, دچار هراس سخت شدن;
USER: تکان, شوک, شوک های, شوک به, شوک و
GT
GD
C
H
L
M
O
shows
/ʃəʊ/ = NOUN: نمایش, نشان, نشان دادن, اثبات, جلوه, ارائه, مظهر;
USER: نشان می دهد, نشان, را نشان می دهد, نشان میدهد, نشان می دهد که
GT
GD
C
H
L
M
O
side
/saɪd/ = NOUN: سمت, طرف, ضلع, سو, پهلو, جانب, کناره, جنب;
VERB: طرفداری کردن, طرفداری کردن از, در یکسو قرار دادن;
USER: سمت, طرف, ضلع, سو, جانب
GT
GD
C
H
L
M
O
sides
/saɪd/ = NOUN: سمت, طرف, ضلع, سو, پهلو, جانب, کناره, جنب;
USER: طرف, دو طرف, طرف به, طرف در, طرف آن
GT
GD
C
H
L
M
O
sign
/saɪn/ = NOUN: نشانه, علامت, امضاء, تابلو, نشان, رمز, اثر, صورت, ایت, اعلان, نشان گذاشتن, ژست, علم;
VERB: امضاء کردن, اشاره کردن, پاراف کردن;
USER: امضاء, ثبت نام, نشانه, را امضا, ثبت نام در
GT
GD
C
H
L
M
O
signal
/ˈsɪɡ.nəl/ = NOUN: سیگنال, علامت, نشان, راهنما, اخطار;
VERB: علامت دادن, با علامت ابلاغ کردن, با اشاره رساندن;
ADJECTIVE: اشکار;
USER: سیگنال, علامت, نشانه, نشانه ای, سیگنال به
GT
GD
C
H
L
M
O
significant
/sigˈnifikənt/ = ADJECTIVE: مهم, قابل توجه, عمده, معنی دار, حاکی از, ژرف;
NOUN: علامت;
USER: قابل توجه, قابل توجهی, مهم, معنی دار, عمده
GT
GD
C
H
L
M
O
silent
/ˈsaɪ.lənt/ = ADJECTIVE: خاموش, ساکت, صامت, بی صدا, خموش, خمش, ارام, بی حرف;
USER: خاموش, ساکت, صامت, بی صدا, خموش
GT
GD
C
H
L
M
O
similar
/ˈsɪm.ɪ.lər/ = USER: مشابه, شبیه, همانند, مانند, یکسان
GT
GD
C
H
L
M
O
similarly
/ˈsɪm.ɪ.lə.li/ = USER: به طور مشابه, مشابه, طور مشابه, به همین ترتیب, همین ترتیب
GT
GD
C
H
L
M
O
since
/sɪns/ = CONJUNCTION: چون, چون که, نظر باینکه;
PREPOSITION: چون;
ADVERB: پس از, از وقتی که, از این رو, از انجاییکه;
USER: پس از, از سال, از زمان, چون, از آنجا که
GT
GD
C
H
L
M
O
situations
/sɪt.juˌeɪ.ʃənz ˈveɪ.kənt/ = NOUN: وضعیت, وضع, موقعیت, حالت, حال, موقع, جا, شغل;
USER: شرایط, موقعیت, موقعیت های, مواقع, موقعیتهای
GT
GD
C
H
L
M
O
six
/sɪks/ = sixth, six, six, six;
USER: شش, از شش, مدت شش, شش نفر
GT
GD
C
H
L
M
O
size
/saɪz/ = NOUN: اندازه, سایز, مقدار, میزان, قد, قالب, چسبزنی;
VERB: اهار زدن, ساختن یاردهبندی کردن برحسب اندازه, بر اورد کردن;
USER: اندازه, سایز, در اندازه, اندازه های, اندازه ی
GT
GD
C
H
L
M
O
slippery
/ˈslɪp.ər.i/ = ADJECTIVE: لغزنده, لیز, لغزان, دشوار, بی ثبات;
USER: لغزنده, لیز, لغزان, بی ثبات, دشوار
GT
GD
C
H
L
M
O
slopes
/sləʊp/ = NOUN: شیب, کجی, سراشیبی, انحراف, سرازیری, زمین سراشیب, سرزیری;
USER: دامنه, دامنه های, شیب, دامنه ها, شیب های
GT
GD
C
H
L
M
O
snow
/snəʊ/ = NOUN: برف;
VERB: برف باریدن, برف امدن;
USER: برف, برف و, برف را, برف در
GT
GD
C
H
L
M
O
socket
/ˈsɒk.ɪt/ = NOUN: پریز, حفره, کاسه, حدقه, بوشن, گوده, جا, خانه, جای شمع, کاسه چشم;
VERB: در حدقه یا سرپیچ قرار دادن;
USER: پریز, حفره, حدقه, کاسه, بوشن
GT
GD
C
H
L
M
O
softer
/sɒft/ = USER: نرمتر, نرم تر, نرمتر است, نرمتر و, نرمتر را
GT
GD
C
H
L
M
O
solution
/səˈluː.ʃən/ = NOUN: راه حل, محلول, حل, چاره سازی, شولش, تسویه;
USER: راه حل, محلول, حل, راه حلی, راه حل های
GT
GD
C
H
L
M
O
solutions
/səˈluː.ʃən/ = NOUN: راه حل, محلول, حل, چاره سازی, شولش, تسویه;
USER: راه حل, راه حل های, راه حل ها, از راه حل, از راه حل های
GT
GD
C
H
L
M
O
some
/səm/ = PRONOUN: برخی, بعضی, برخی از, بعض, چندتا;
ADVERB: تعدادی, چندین, چندین, قدری, اندکی, تقریبا, چندی;
USER: برخی از, برخی, بعضی, بعضی از, تعدادی
GT
GD
C
H
L
M
O
soon
/suːn/ = ADVERB: زود, بزودی, طولی نکشید, عنقریب, قریبا;
USER: بزودی, زودی, به زودی, زود, به زودی به
GT
GD
C
H
L
M
O
space
/speɪs/ = NOUN: فضا, فاصله, جا, مساحت, وسعت, مدت معین, زمان کوتاه, دوره, حیز;
VERB: فاصلهگذاشتن, در فضا جا دادن, فاصله دادن;
USER: فضا, فضای, فاصله, در فضا, فضا را
GT
GD
C
H
L
M
O
special
/ˈspeʃ.əl/ = ADJECTIVE: ویژه, خاص, مخصوص, استثنایی, خصوصی, فاقد عمومیت, اخص;
USER: ویژه, خاص, مخصوص, ویژه ای, های ویژه
GT
GD
C
H
L
M
O
specific
/spəˈsɪf.ɪk/ = ADJECTIVE: خاص, ویژه, مخصوص, مشخص, بخصوص, اخص, خصوصی;
USER: خاص, مشخص, ویژه, مخصوص, بخصوص
GT
GD
C
H
L
M
O
speed
/spiːd/ = NOUN: سرعت, شتاب, تندی, کامیابی, میزان شتاب, درجه تندی, وضع, حالت;
VERB: سرعت گرفتن, شانس خوب داشتن, کامیاب بودن, باسرعت راندن;
USER: سرعت, بردن سرعت, با سرعت, بالا بردن سرعت, شتاب
GT
GD
C
H
L
M
O
speedometer
/spiːˈdɒm.ɪ.tər/ = NOUN: سرعت سنج, کیلومتر شمار ساعتی;
USER: سرعت سنج, سرعت, سنج, کیلومتر شمار ساعتی, سرعت سنج را
GT
GD
C
H
L
M
O
speeds
/spiːd/ = NOUN: سرعت, شتاب, تندی, کامیابی, میزان شتاب, درجه تندی, وضع, حالت;
USER: سرعت, سرعت های, با سرعت, سرعتهای, سرعت ها
GT
GD
C
H
L
M
O
sport
/spɔːt/ = NOUN: ورزش, بازی, سرگرمی, شوخی, الت بازی, شکار و ماهیگری و امثال آن, نمایش تفریحی;
VERB: بازی کردن;
USER: ورزش, ورزشی, های ورزشی, ورزش را, ورزش های
GT
GD
C
H
L
M
O
springs
/sprɪŋ/ = NOUN: بهار, فصل بهار, چشمه, فنر, حالت فنری, جهش یا حرکت فنری, عین, جست و خیز, حالت ارتجاعی فنر, سر چشمه;
USER: چشمه, چشمه های, چشمه ها, چشمه های آب, چشمه آب
GT
GD
C
H
L
M
O
stability
/stəˈbɪl.ɪ.ti/ = NOUN: ثبات, پایداری, استحکام, استواری, پایایی, پا بر جایی, محکمی;
USER: ثبات, پایداری, استحکام, ثبات را, ثبات در
GT
GD
C
H
L
M
O
stack
/stæk/ = NOUN: پشته, کومه, خرمن, توده, دسته, دودکش, بسته, قفسه کتابخانه;
VERB: انباشتن, پشته کردن, خرمن کردن, توده کردن, کومه کردن;
USER: پشته, انباشتن, پشته کردن, توده کردن, خرمن کردن
GT
GD
C
H
L
M
O
stacks
/stæk/ = NOUN: پشته, کومه, خرمن, توده, دسته, دودکش, بسته, قفسه کتابخانه;
USER: پشته, دسته, پشته ها, پشته های, پشته به
GT
GD
C
H
L
M
O
standard
/ˈstæn.dəd/ = NOUN: استاندارد, معیار, قالب, پرچم, شعار, علم, الگو, نمونه قبول شده, نشان;
ADJECTIVE: متعارف, مرسوم, متعارفی, قانونی, همگون;
USER: استاندارد, های استاندارد, معیار, استاندارد را
GT
GD
C
H
L
M
O
starting
/stɑːt/ = VERB: شروع کردن, بنیاد نهادن, اغازیدن, عزیمت کردن, دایر کردن, از جا پریدن, رم کردن;
USER: شروع, با شروع, از شروع, شروع می, شروع به
GT
GD
C
H
L
M
O
starts
/stɑːt/ = NOUN: شروع, ابتدا, اغاز, مبداء, مقدمه;
USER: شروع می شود, شروع, شروع به, آغاز می شود, شروع می شود در
GT
GD
C
H
L
M
O
stations
/ˈæk.ʃən ˌsteɪ.ʃənz/ = NOUN: ایستگاه, جایگاه, مرکز, مقام, مرحله, موقعیت, جا, موقعیت اجتماعی, وضع, در حال سکون, وقفه, پاتوغ, ایستگاه اتوبوس و غیره, رتبه, توقفگاه نظامیان و امثال ان;
USER: ایستگاه, ایستگاه های, ایستگاههای, ایستگاه ها, از ایستگاه
GT
GD
C
H
L
M
O
stator
/ˈstātər/ = NOUN: تاخیر کن, قسمت ثابت ماشین یا مولد;
USER: تاخیر کن, استاتور, استاتور به, های استاتور, استاتور را,
GT
GD
C
H
L
M
O
steep
/stiːp/ = ADJECTIVE: تند, گزاف, سرازیر, سراشیب;
NOUN: مایع;
VERB: فرو کردن, خیساندن, اشباع کردن, شیب دادن;
USER: تند, شیب دار, های شیب دار, گزاف, شیب دار در
GT
GD
C
H
L
M
O
steering
/ˈstɪə.rɪŋ ˌkɒl.əm/ = VERB: هدایت کردن, راندن, اداره کردن, بردن, راهنمایی کردن;
USER: فرمان, راهبری, سیستم فرمان, فرمان را, فرمان و
GT
GD
C
H
L
M
O
steps
/step/ = NOUN: گام, مرحله, قدم, پله, پلکان, رفتار, صدای پا, رکاب, رتبه, درجه;
USER: مراحل, گام, مرحله, گام های, مراحل را
GT
GD
C
H
L
M
O
stored
/stɔːr/ = ADJECTIVE: ذخیره شده, انباشته;
USER: ذخیره شده, ذخیره, ذخیره می شود, های ذخیره شده, ذخیره شده است
GT
GD
C
H
L
M
O
straightforward
/ˌstrātˈfôrwərd/ = ADJECTIVE: سر راست, راست, مستقیم, درست, بی پرده, رک, اسان;
ADVERB: سر راست;
USER: سر راست, راست, مستقیم, درست, بی پرده
GT
GD
C
H
L
M
O
structural
/ˈstrəkCHərəl/ = ADJECTIVE: ساختمانی, وابسته به ساختمان, وابسته به بنا;
USER: ساختمانی, ساختاری, سازه, های ساختاری, ساختاری است
GT
GD
C
H
L
M
O
structures
/ˈstrʌk.tʃər/ = NOUN: ساختار, ساختمان, ساخت, سازمان, ترکیب, بناء;
USER: ساختار, ساختارهای, ساختارها, سازه ها, ساختار های
GT
GD
C
H
L
M
O
student
/ˈstjuː.dənt/ = NOUN: دانشجو, شاگرد, دانش اموز, اهل تحقیق, عضو دانشکده یا دانشگاه;
USER: دانشجو, دانش آموز, دانشجوی, دانش آموزان, شاگرد
GT
GD
C
H
L
M
O
study
/ˈstʌd.i/ = NOUN: مطالعه, تحصیل, بررسی, درس, غور وبررسی, موضوع تحصیلی, اتاق مطالعه;
VERB: درس خواندن, خواندن, تحصیل کردن, مطالعه کردن, بررسی کردن, فرا گرفتن, اموختن;
USER: مطالعه, تحصیل, بررسی, درس, درس خواندن
GT
GD
C
H
L
M
O
suited
/ˈsuː.tɪd/ = VERB: مناسب بودن, وفق دادن, جور کردن, خواست دادن, خواستگاری کردن, لباس دادن به;
USER: مناسب, مناسب است, مناسب هستند, بسیار مناسب, مناسب می
GT
GD
C
H
L
M
O
supply
/səˈplaɪ/ = NOUN: ذخیره, موجودی, فرااورده, لزوم, اذوقه, خواربار;
VERB: تامین کردن, رساندن, تهیه کردن, تدارک دیدن, دادن به, تولید کردن;
USER: عرضه, تامین, تأمین, عرضه می, عرضه با
GT
GD
C
H
L
M
O
surface
/ˈsɜː.fɪs/ = NOUN: سطح, رویه, تراز, بیرون, نما;
ADJECTIVE: سطحی;
VERB: جلا دادن, تسطیح کردن, بالا آمدن;
USER: سطح, سطحی, در سطح, از سطح, سطح زمین
GT
GD
C
H
L
M
O
suspension
/səˈspen.ʃən/ = NOUN: تعلیق, سوسپانسیون, توقف, ایست, وقفه, تعطیل, تاخیر, بی تکلیفی, اویزانی, اندروا, اندروایی, اویزش, متارکه;
USER: تعلیق, سیستم تعلیق, سوسپانسیون, توقف, تعلیق به
GT
GD
C
H
L
M
O
suv
/ˌes.juːˈvi/ = USER: SUV, SUV های, شاسی بلند, SUV و, SUV است"
GT
GD
C
H
L
M
O
switch
/swɪtʃ/ = NOUN: تعویض, گزینه, سویچ قطع برق وغیره, شلاق, کلید برق, ترکه, راه گزین, سویچ برق;
VERB: چوب زدن, راه گزیدن, سویچ زدن, جریان را عوض کردن;
USER: تعویض, سوئیچ, تغییر دهید, دیگر تغییر دهید, گزینه
GT
GD
C
H
L
M
O
symposium
/sɪmˈpəʊ.zi.əm/ = NOUN: مجلس مذاکره دوستانه, همسگالی, بزم پس از شام, مقالات گوناگون دربارهیک موضوع, هم نشست;
USER: بزم پس از شام, سمپوزیوم, مجلس مذاکره دوستانه, همسگالی, مقالات گوناگون دربارهیک موضوع
GT
GD
C
H
L
M
O
synchronous
/ˈsɪŋ.krə.nəs/ = ADJECTIVE: همگام, هم زمان, همگاه, هموقت, واقع شونده بطور هم زمان;
USER: همگام, همزمان, سنکرون, سنکرون با, هم زمان
GT
GD
C
H
L
M
O
system
/ˈsɪs.təm/ = NOUN: سیستم, نظام, دستگاه, منظومه, روش, نظم, ترتیب, جهاز, اسلوب, سلسله, همست, همستاد, رشته, قاعده رویه, سبک;
USER: سیستم, نظام, دستگاه, سیستم های, سیستم را
GT
GD
C
H
L
M
O
systems
/ˈsɪs.təm/ = NOUN: سیستم, نظام, دستگاه, منظومه, روش, نظم, ترتیب, جهاز, اسلوب, سلسله, همست, همستاد, رشته, قاعده رویه, سبک;
USER: سیستم, سیستم های, سیستمهای, سیستم ها, از سیستم
GT
GD
C
H
L
M
O
table
/ˈteɪ.bl̩/ = NOUN: جدول, میز, فهرست, سفره, لیست, لوح, کوهمیز;
VERB: مطرح کردن, از دستور خارج کردن, روی میز گذاشتن, در فهرست نوشتن;
USER: جدول, میز, سفره, فهرست, جدول را
GT
GD
C
H
L
M
O
taken
/ˈteɪ.kən/ = ADJECTIVE: ماخوذ;
USER: گرفته شده, گرفته, گرفته شده است, گرفته است, گرفته شود
GT
GD
C
H
L
M
O
tank
/tæŋk/ = NOUN: مخزن, مخزن, تانک, باک, حوض, بشکه, ابدان;
VERB: در تانک یامخزن جای دادن;
USER: مخزن, تانک, باک, مخزن را, مخزن به
GT
GD
C
H
L
M
O
technical
/ˈtek.nɪ.kəl/ = ADJECTIVE: فنی;
USER: فنی, های فنی, فنی و, فنی در
GT
GD
C
H
L
M
O
technology
/tekˈnɒl.ə.dʒi/ = NOUN: تکنولوژی, فن شناسی, اشنایی باصول فنی, شگرد شناسی;
USER: تکنولوژی, فن آوری, فن آوری های, فن آوری است, از فن آوری
GT
GD
C
H
L
M
O
telescopic
GT
GD
C
H
L
M
O
tension
/ˈten.ʃən/ = NOUN: تنش, کشش, فشار, تشنج, کشمکش, بحران, سفتی, تیرگی, تمدد, قوه انبساط;
VERB: تحت فشار قرار دادن;
USER: تنش, کشش, فشار, کشمکش, تشنج
GT
GD
C
H
L
M
O
terrain
/təˈreɪn/ = NOUN: زمین, ناحیه, زمینه, نوع زمین;
USER: زمین, زمین های, زمینه, ناحیه, نوع زمین
GT
GD
C
H
L
M
O
th
/ˈTHôrēəm/ = USER: هفتم, ام, هشتم, امین, پنجمین
GT
GD
C
H
L
M
O
than
/ðæn/ = PREPOSITION: نسبت به, تا, بجز;
CONJUNCTION: که, تا اینکه;
USER: نسبت به, از, نسبت, تر از, بیش از
GT
GD
C
H
L
M
O
that
/ðæt/ = CONJUNCTION: که;
PRONOUN: ان, اشاره بدور, ان یکی;
USER: که, است که, که در, که به, را که
GT
GD
C
H
L
M
O
the
GT
GD
C
H
L
M
O
their
/ðeər/ = PRONOUN: شان, خودشان, خودمانی, مال ایشان, مال انها;
USER: شان, خود, خود را, های خود را, خود را به
GT
GD
C
H
L
M
O
there
/ðeər/ = ADVERB: آنجا, به آنجا, در انجا, بدانجا, در این جا, در این موضوع, ان مکان, بدانسو, انسو, انطرف;
USER: آنجا, وجود دارد, وجود, وجود داشته باشد
GT
GD
C
H
L
M
O
thermal
/ˈθɜː.məl/ = ADJECTIVE: حرارتی, گرمایی, دمایی, گرم, وابسته بگرما;
USER: حرارتی, گرمایی, های حرارتی, دمایی, گرم
GT
GD
C
H
L
M
O
thermostat
/ˈθɜː.mə.stæt/ = NOUN: الت تعدیل گرما, دستگاه تنظیمگرما;
USER: دستگاه تنظیمگرما, ترموستات, و ترموستات, ترموستات را, الت تعدیل گرما
GT
GD
C
H
L
M
O
these
/ðiːz/ = PRONOUN: اینها, اینان;
USER: اینها, این, از این, به این, که این
GT
GD
C
H
L
M
O
they
/ðeɪ/ = PRONOUN: آنها, انها, خودشان, ایشان, انان, خودشانرا;
USER: آنها, که, آنها را, آنها در, می کنند
GT
GD
C
H
L
M
O
this
/ðɪs/ = PRONOUN: این;
USER: این, در این, از این, به این, که این
GT
GD
C
H
L
M
O
three
/θriː/ = NOUN: سه,
USER: سه, از سه, در سه, به سه, هر سه
GT
GD
C
H
L
M
O
through
/θruː/ = PREPOSITION: از طریق, از میان, بواسطه, از وسط, بخاطر, در ظرف;
ADVERB: از میان, سرتاسر, از توی, از اغاز تا انتها;
ADJECTIVE: تمام, مستقیم, تمام شده;
USER: از طریق, طریق, از, را از طریق, از میان
GT
GD
C
H
L
M
O
thus
/ðʌs/ = ADVERB: چنین, پس, بنابر این, بدین گونه, بدینسان, چنان, بدین معنی که, از این قرار, این طور;
USER: بنابر این, در نتیجه, این ترتیب, به این ترتیب, پس
GT
GD
C
H
L
M
O
time
/taɪm/ = NOUN: زمان, ساعت, وقت, مدت, موقع, هنگام, فرصت, گاه, روزگار, زمانه, عصر;
ADJECTIVE: زمانی;
USER: زمان, وقت, ساعت, زمانی, مدت
GT
GD
C
H
L
M
O
to
/tuː/ = PREPOSITION: به, برای, در, در برابر, نزد, سوی, پیش, بسوی, طرف, تا نسبت به, بطرف, بر حسب, روبطرف, to-particle, to;
USER: به, برای, تا, را به, در
GT
GD
C
H
L
M
O
top
/tɒp/ = NOUN: بالا, نوک, راس, قله, اوج, تاپ, رویه, سر, فرق, کروک;
ADJECTIVE: عالی, فوقانی;
USER: بالا, بالای, بالا به, بالا و, از بالا
GT
GD
C
H
L
M
O
torque
/tôrk/ = NOUN: گشتاور, گشتاوری, نیروی پیچشی, نیروی گشتاوری, چنبره, طوق, طوقه;
USER: گشتاور, گشتاوری, گشتاور را, گشتاور به, گشتاور پیچشی,
GT
GD
C
H
L
M
O
total
/ˈtəʊ.təl/ = ADJECTIVE: مجموع, کل, کلی, تام, کامل, مطلق;
NOUN: جمع, جمع کل, حاصل جمع, جمله;
VERB: جمع کردن;
USER: کل, مجموع, کلی, کامل, جمع
GT
GD
C
H
L
M
O
track
/træk/ = NOUN: مسیر, شیار, خط, راه, رد پا, جاده, نشان, زنجیر;
VERB: دنبال کردن, پیگردی کردن, ردپا را گرفتن, پی کردن;
USER: مسیر, پیگیری, ردیابی, دنبال کردن, شیار
GT
GD
C
H
L
M
O
traction
/ˈtræk.ʃən/ = NOUN: کشش, انقباض;
USER: کشش, کشش قطار, نیروی کشش, از کشش, کشش به
GT
GD
C
H
L
M
O
traditional
/trəˈdɪʃ.ən.əl/ = ADJECTIVE: مرسوم, نقلی, عرفی;
USER: مرسوم, سنتی, های سنتی, سنتی است, سنتی را
GT
GD
C
H
L
M
O
train
/treɪn/ = NOUN: قطار, سلسله, رشته, دنباله, تله, دم, ازار;
VERB: مشق کردن, تربیت کردن, پروردن, ورزیدن, ورزش کردن;
USER: قطار, قطار در, قطار به, قطار از, قطار را
GT
GD
C
H
L
M
O
transfer
/trænsˈfɜːr/ = NOUN: انتقال, واگذاری, نقل, تحویل, ورابری, انتقال واگذاری, سند انتقال;
ADJECTIVE: انتقالی;
VERB: انتقال دادن, منتقل کردن, ورابردن, انقال دادن, واگذار کردن;
USER: انتقال, منتقل, نقل و انتقال, را انتقال, انتقال می
GT
GD
C
H
L
M
O
transmission
/trænzˈmɪʃ.ən/ = NOUN: انتقال, ارسال, مخابره, عبور, سرایت, فرا فرستی, سخن پراکنی, اسبابی که بوسیله ان نیروی موتور اتومبیل بچرخها منتقل میشود;
USER: انتقال, ارسال, مخابره, عبور, سرایت
GT
GD
C
H
L
M
O
transmits
/tranzˈmit,trans-/ = VERB: پراکندن, انتقال دادن, مخابره کردن, رساندن, فرا فرستادن, سرایت کردن, فرستا دن;
USER: انتقال, منتقل
GT
GD
C
H
L
M
O
transportation
/ˌtræn.spɔːˈteɪ.ʃən/ = NOUN: حمل و نقل, نقل, ترابری, انتقال, تبعید, بارکشی, سرویس باربری;
USER: حمل و نقل, انتقال, ترابری, نقل, های حمل و نقل
GT
GD
C
H
L
M
O
transverse
/trænzˈvɜːs/ = ADJECTIVE: عرضی, متقاطع;
USER: عرضی, متقاطع, عرضی را, های عرضی, عرضی با
GT
GD
C
H
L
M
O
trip
/trɪp/ = NOUN: سفر, گردش, لغزش, سیاحت, سبک رفتن, لغزش خوردن;
VERB: سفر کردن, پشت پا خوردن یازدن, سکندری خوردن, گردش کردن;
USER: سفر, سفر به, گردش, از سفر, سفر در
GT
GD
C
H
L
M
O
turning
/ˈtɜː.nɪŋ/ = NOUN: عطف, خیش زنی;
ADJECTIVE: منحرف;
USER: عطف, تبدیل, چرخش, عطفی, عطف به
GT
GD
C
H
L
M
O
turns
/tɜːn/ = NOUN: نوبت, گردش, چرخش, پیچ, چرخ, تغییر جهت, پیچ و خم, تمایل, گشت ماشین تراش, پیچ خوردگی, قرقره, استعداد;
USER: تبدیل, نوبت, تبدیل می, نظر می رسد, می شود
GT
GD
C
H
L
M
O
turquoise
/ˈtərˌk(w)oiz/ = NOUN: فیروزه, سولفات قلیایی الومینیوم;
USER: فیروزه, فیروزه ای, فیروزه ای به, فیروزه ای در, فیروزه ای بر,
GT
GD
C
H
L
M
O
two
/tuː/ =
USER: دو, از دو, به دو, در دو, دو نفر
GT
GD
C
H
L
M
O
type
/taɪp/ = NOUN: نوع, گونه, قسم, الگو, رقم, حروف چاپ, حروف چاپی, کلیشه, باسمه;
VERB: قبیل, ماشین کردن, طبقه بندی کردن, با ماشین تحریر نوشتن, نوع خون را معلوم کردن;
USER: نوع, شده نوع, از نوع, گونه
GT
GD
C
H
L
M
O
under
/ˈʌn.dər/ = PREPOSITION: تحت, زیر;
ADJECTIVE: کمتر از, تحت تسلط, زیرین, مخفی در زیر, کسری دار, موجود درزیرسطح;
ADVERB: در زیر;
NOUN: کسر;
USER: تحت, زیر, در زیر, را تحت, کمتر از
GT
GD
C
H
L
M
O
unit
/ˈjuː.nɪt/ = NOUN: واحد, یگان, یک, یکه, شمار, یک دستگاه, عده, عدد فردی;
USER: واحد, دستگاه, یگان, در واحد, واحد به
GT
GD
C
H
L
M
O
university
/ˌyo͞onəˈvərsətē/ = NOUN: دانشگاه, مدرسه;
USER: دانشگاه, دانشگاهی, دانشگاه ها, دانشگاه های
GT
GD
C
H
L
M
O
unlike
/ʌnˈlaɪk/ = PREPOSITION: برخلاف, برعکس;
ADJECTIVE: برعکس, بی شباهت, غیر;
USER: برخلاف, بر خلاف, خلاف, برعکس, بی شباهت
GT
GD
C
H
L
M
O
up
/ʌp/ = ADVERB: بالا, جلو, در حال کار;
PREPOSITION: بالای, روی, بر فراز, در بلندی;
VERB: بالا رفتن, برخاستن, ترقی کردن, بالا بردن یا ترقی دادن;
USER: بالا, تا, کردن, به بالا, تا به
GT
GD
C
H
L
M
O
usable
/ˈjuː.zə.bl̩/ = ADJECTIVE: قابل استفاده, مصرف کردنی, بکار بردنی;
USER: قابل استفاده, قابل استفاده در, قابل استفاده است, قابل استفاده به, قابل استفاده می
GT
GD
C
H
L
M
O
use
/juːz/ = NOUN: استفاده, مصرف, کاربرد, استعمال, فایده, سود, عادت;
VERB: استفاده کردن, بکار بردن, استعمال کردن, مصرف کردن, بهره برداری کردن از;
USER: استفاده, استفاده از, با استفاده, استفاده می, با استفاده از
GT
GD
C
H
L
M
O
used
/juːst/ = VERB: استفاده کردن, بکار بردن, استعمال کردن, مصرف کردن, بهره برداری کردن از, بکار انداختن;
USER: مورد استفاده قرار, استفاده می شود, مورد استفاده, مورد استفاده قرار گیرد, با استفاده از
GT
GD
C
H
L
M
O
using
/juːz/ = VERB: استفاده کردن, بکار بردن, استعمال کردن, مصرف کردن, بهره برداری کردن از, بکار انداختن;
USER: با استفاده از, با استفاده, استفاده از, را با استفاده از, و با استفاده از
GT
GD
C
H
L
M
O
utility
/juːˈtɪl.ɪ.ti/ = NOUN: سودمندی, فایده, سود, کاربردپذیری, مفیدیت, صنایع همگانی;
USER: سودمندی, ابزار, نرم افزاری است, از ابزار, فایده
GT
GD
C
H
L
M
O
v
/viː/ = NOUN: حرف بیست و دوم الفبای انگلیسی;
USER: V, پنجم, V را, V در
GT
GD
C
H
L
M
O
vacuum
/ˈvæk.juːm/ = NOUN: خلاء, خلا, فضای تهی, فضای خلا, فضای مجوف, ظرف یا جای بی هوا, فضای خارج از هوا یا جو زمین;
VERB: باجاروی برقی تمیز کردن;
USER: خلاء, خلا, خلأ, خلاء به
GT
GD
C
H
L
M
O
valve
/vælv/ = NOUN: دریچه, شیر, سوپاپ, لامپ, در, سر پوش;
ADJECTIVE: بشکل دریچه یا سوپاپ;
USER: شیر, دریچه, سوپاپ, دریچه های, دریچه ای
GT
GD
C
H
L
M
O
variable
/ˈveə.ri.ə.bl̩/ = ADJECTIVE: متغیر, تغییر پذیر, بی ثبات, بی قرار, پر از تنوعات, بی وفا;
NOUN: متغیر;
USER: متغیر, متغییر, متغیر را, متغیر است, متغیر به
GT
GD
C
H
L
M
O
variant
/ˈveə.ri.ənt/ = ADJECTIVE: مختلف, گوناگون, متبادل;
NOUN: نوع دیگر;
USER: نوع دیگر, نوع, مختلف, گونه های مختلف, گوناگون
GT
GD
C
H
L
M
O
vehicle
/ˈviː.ɪ.kl̩/ = NOUN: وسیله نقلیه, حامل, رسانه, ناقل, برندگر, رسانگر;
USER: وسیله نقلیه, خودرو, وسایل نقلیه, حامل, وسیله نقلیه را
GT
GD
C
H
L
M
O
vehicles
/ˈviː.ɪ.kl̩/ = NOUN: وسیله نقلیه, حامل, رسانه, ناقل, برندگر, رسانگر;
USER: وسایل نقلیه, وسیله نقلیه, وسایل نقلیه در, وسایل نقلیه و
GT
GD
C
H
L
M
O
ventilated
/ˈven(t)əˌlāt/ = USER: تهویه, تهویه مناسب,
GT
GD
C
H
L
M
O
ventral
GT
GD
C
H
L
M
O
versatile
/ˈvɜː.sə.taɪl/ = ADJECTIVE: همه کاره, دارای استعداد و ذوق, تطبیق پذیر, متنوع و مختلط, روان, زیرک, متحرک, چندسو گرد;
USER: همه کاره, دارای استعداد و ذوق, تطبیق پذیر, روان, متنوع و مختلط
GT
GD
C
H
L
M
O
version
/ˈvɜː.ʃən/ = NOUN: نسخه, متن, ترجمه, تفسیر, شرح ویژه;
USER: نسخه, نسخه قابل, نسخه های, نسخه ای, نسخه ی
GT
GD
C
H
L
M
O
versions
/ˈvɜː.ʃən/ = NOUN: نسخه, متن, ترجمه, تفسیر, شرح ویژه;
USER: نسخه, نسخه های, نسخههای, از نسخه, نسخه ها
GT
GD
C
H
L
M
O
very
/ˈver.i/ = ADVERB: بسیار, خیلی, چندان, زیاد, بسی;
ADJECTIVE: همان, واقعی, حتمی;
USER: بسیار, خیلی, های بسیار, کاملا, است بسیار
GT
GD
C
H
L
M
O
via
/ˈvaɪə/ = PREPOSITION: از طریق, توسط, بوسیله;
ADVERB: از راه;
USER: از طریق, طریق, توسط, را از طریق, بوسیله
GT
GD
C
H
L
M
O
vienna
= USER: وین, VIENNA, شهر وین, در وین
GT
GD
C
H
L
M
O
voltage
/ˈvɒl.tɪdʒ/ = NOUN: ولتاژ, اختلاف سطح, نیروی الکتریک برحسب ولت;
USER: ولتاژ, ولتاژ در, ولتاژ و, ولتاژ را, با ولتاژ
GT
GD
C
H
L
M
O
volume
/ˈvɒl.juːm/ = NOUN: حجم, جلد, کتاب, دفتر, مجلد, ظرفیت, اندازه, درجه صدا, توده, طومار, سفر;
VERB: بر حجم افزودن, برزگ شدن, بصورت مجلد در اوردن;
USER: حجم, جلد, کتاب, دفتر, مجلد
GT
GD
C
H
L
M
O
wall
/wɔːl/ = NOUN: دیوار, جدار, حصار, سد;
VERB: محصور کردن, دیوار کشیدن, حصار دار کردن;
USER: دیوار, دیواره, جدار, دیوار و
GT
GD
C
H
L
M
O
walls
/wɔːl/ = NOUN: دیوار, جدار, حصار, سد;
USER: دیوار, دیوارهای, دیوارها, دیواره, دیواره های
GT
GD
C
H
L
M
O
was
/wɒz/ = VERB: بود;
USER: بود, شد, بوده است, شده بود
GT
GD
C
H
L
M
O
waste
/weɪst/ = NOUN: ضایعات, اتلاف;
ADJECTIVE: زائد, باطله;
VERB: ضایع کردن, از بین رفتن, هرز دادن, مصرف کردن, حرام کردن, بیهوده تلف کردن, نیازمند کردن, سیاه کردن, ضعیف شدن, بی نیرو و قوت کردن;
USER: اتلاف, هدر, ضایعات, را هدر, هدر دادن
GT
GD
C
H
L
M
O
water
/ˈwɔː.tər/ = NOUN: اب, مایع, ابگونه, پیشاب;
VERB: خیساندن, خیس عرق شدن, اب دادن, خیس کردن;
USER: اب, آب, آب را, آب به, آب و
GT
GD
C
H
L
M
O
way
/weɪ/ = NOUN: راه, روش, مسیر, طریق, طور, نحو, طرز, طریقه, سبک, سمت, جاده, سان, عنوان, رسم, سیاق, خط, مسلک;
USER: راه, روش, طریق, مسیر, نحو
GT
GD
C
H
L
M
O
ways
/-weɪz/ = NOUN: راه, روش, مسیر, طریق, طور, نحو, طرز, طریقه, سبک, سمت, جاده, سان, عنوان, رسم, سیاق, خط, مسلک;
USER: راه, راه های, راههای, روش های, از راه های
GT
GD
C
H
L
M
O
we
/wiː/ = PRONOUN: ما, خودمان, ضمیر اول شخص جمع;
USER: ما, که ما, کنیم, می کنیم, ما از
GT
GD
C
H
L
M
O
weight
/weɪt/ = NOUN: سنگینی, نزن, سنگ وزنه, چیز سنگین;
VERB: سنگین کردن, بار کردن;
USER: وزن, با وزن, و وزن, وزن به
GT
GD
C
H
L
M
O
well
/wel/ = ADJECTIVE: خوب, بسیار خوب, خوش, سالم, راحت, تندرست;
ADVERB: خوب, بخوبی, خوش;
NOUN: چاه, خیر, چشمه;
USER: خوب, چاه, بخوبی, را به خوبی, به خوبی به
GT
GD
C
H
L
M
O
were
/wɜːr/ = USER: بودند, بود, شد, بوده است
GT
GD
C
H
L
M
O
wheel
/wiːl/ = NOUN: چرخ, چرخش, دور, رل ماشین;
VERB: گرداندن, چرخیدن;
USER: چرخ, چرخ ها, چرخ را, از چرخ, چرخ به
GT
GD
C
H
L
M
O
wheelbase
/ˈ(h)wēlˌbās/ = USER: فاصله بین محور جلو و محور عقب اتومبیل بر حسب اینچ, فاصله ی دو محور, فاصله دو محور, محور, فاصله,
GT
GD
C
H
L
M
O
when
/wen/ = CONJUNCTION: وقتی که, کی, چه وقت, چون, موقعی که, در موقع;
USER: وقتی که, زمانی که, هنگامی که, در هنگام, چون
GT
GD
C
H
L
M
O
whenever
/wenˈev.ər/ = CONJUNCTION: هر گاه, هر زمان که, هر وقت که, هنگامیکه;
USER: هر زمان که, هر زمان, هر گاه, هر وقت که, را هر زمان که
GT
GD
C
H
L
M
O
where
/weər/ = ADVERB: کجا, از کجا, جایی که, در کجا, در جایی که, هر کجا, اینجا, در کدام محل, در کدام قسمت, چه جا, در چه موقعیتی, از چه منبعی;
USER: جایی که, کجا, از کجا, در جایی که, در کجا
GT
GD
C
H
L
M
O
whereby
/weəˈbaɪ/ = ADVERB: که بوسیله ان, که بموجب ان, بچه وسیله;
USER: به موجب آن, موجب آن, به موجب, که به موجب آن, که در آن
GT
GD
C
H
L
M
O
which
/wɪtʃ/ = PRONOUN: که, کدام, که این, این;
ADJECTIVE: چه;
USER: که, است که, که به, که در, کدام
GT
GD
C
H
L
M
O
while
/waɪl/ = CONJUNCTION: در حین, هنگامیکه, در صورتیکه, مادامی که, حال انکه;
ADVERB: تاموقعی که;
VERB: گذراندن;
USER: در حین, حالی که, در حالی که, در حالی, در حالی که در
GT
GD
C
H
L
M
O
whom
/huːm/ = PRONOUN: چه کسی, که, چه کسی را, به چه کسی, کسیکه, ان کسی که;
USER: چه کسی, آنها, که, کسی که, آنها به
GT
GD
C
H
L
M
O
width
/wɪtθ/ = NOUN: عرض, پهنا, ضخامت, وسعت, پهنه, عریضی, چیز پهن;
USER: عرض, پهنا, ضخامت, با عرض, وسعت
GT
GD
C
H
L
M
O
will
/wɪl/ = NOUN: اراده, خواست, وصیت, وصیتنامه, میل, مشیت, نیت, قصد, خواهش, ارزو;
VERB: خواستن, اراده کردن, وصیت کردن, میل کردن, خواستاربودن, فعل کمکی'خواهم';
USER: اراده, خواهد, خواهد شد, خواهد کرد, خواهد بود
GT
GD
C
H
L
M
O
window
/ˈwɪn.dəʊ/ = NOUN: پنجره, دریچه, ویترین, روزنه;
VERB: پنجره دار کردن;
USER: پنجره, پنجره را, پنجره ای, پنجره به, پنجره ی
GT
GD
C
H
L
M
O
windows
/ˈwɪn.dəʊ/ = NOUN: پنجره, دریچه, ویترین, روزنه;
USER: پنجره ها, ویندوز, پنجره, پنجره های, پنجره ها را
GT
GD
C
H
L
M
O
wiring
/ˈwaɪə.rɪŋ/ = NOUN: سیمکشی;
USER: سیمکشی, سیم کشی, سیم کشی های, سیم کشی در, سیم کشی و
GT
GD
C
H
L
M
O
with
/wɪð/ = PREPOSITION: با, بوسیله, در جهت, پیش, برخلاف, بطرف, در ازاء, بعوض;
USER: با, را با, همراه با, و با, که با
GT
GD
C
H
L
M
O
within
/wɪˈðɪn/ = ADVERB: در داخل, در حصار, باندازه, در توی;
PREPOSITION: در ظرف, در مدت, در حدود, توی;
USER: در داخل, درون, در درون, در ظرف, در مدت
GT
GD
C
H
L
M
O
without
/wɪˈðaʊt/ = PREPOSITION: بدون, بی;
ADVERB: بیرون, برون, بیرون از, از بیرون, بطرف خارج, انطرف;
USER: بدون, را بدون, و بدون, بی
GT
GD
C
H
L
M
O
workday
/ˈwɜːk.deɪ/ = NOUN: روز کار, ساعت کار روزانه, ایام کار اداری, ساعات کار اداری;
USER: روز کار, روز کاری, ازیک روز کاری پر, ساعت کار روزانه, ایام کار اداری
GT
GD
C
H
L
M
O
worked
/wərk/ = ADJECTIVE: از کار در امده;
USER: مشغول به کار, کار کرده, کار می کرد, کار کرده است, کار می
GT
GD
C
H
L
M
O
working
/ˈwɜː.kɪŋ/ = NOUN: کارگر, طرز کار;
ADJECTIVE: کار کننده, مربوط به طبقه کارگر و زحمتکش;
USER: کارگر, کار, کار می, مشغول به کار, به کار
GT
GD
C
H
L
M
O
works
/wɜːk/ = NOUN: کار, شغل, وظیفه, سعی, ساخت, زحمت, عملیات, موثر واقع شدن, چیز, زیست, نوشتجات, اثار ادبی یا هنری, کارخانه, استحکامات, فعل;
USER: کار می کند, این نسخهها کار, با این نسخهها کار, نسخهها کار میکند, این نسخهها کار میکند
GT
GD
C
H
L
M
O
zero
/ˈzɪə.rəʊ/ = NOUN: صفر, عدد صفر, هیچ, علامت صفر, مبداء, محل شروع;
VERB: نقطه گذاری کردن, روی صفر میزان کردن;
USER: صفر, صفر است, به صفر, عدد صفر, برابر با صفر
786 words